جامعه را به عرصه تقابل فیزیکی روی موضوعات نظری و معرفتی منجر به رفتار، تبدیل نکنید. علاوه بر اینکه اسلام دین وسط است و اعتدال و میانه روی، خصلت و رمز و راز مانایی ایران زمین نیز همین میانگی است. جامعه از افراط و تفریط ضربه می خورد.
پس از ماجرای برخورد فیزیکی دو خانم در اتوبوسBRT تهران (سپیده رشنو و رایحه ربیعی) در تیرماه ۱۴۰۱ عملن نوعی صف بندی در افکار عمومی له و علیه طرفین و نوع پوشش آنها شکل گفت و جامعه به نوعی قطبیت رسید. ماجراهای بعدی این شکاف را دامنه دارتر کرد. دستگیری سپیده رشنو و بعد پخش تلویزیونی اعترافات وی که حاکی از پشیمانی بود و برخی گمانه های منتقدین مبنی بر کبودی صورت وی و از طرفی پخش آدرس و محل کار مادر رایحه ربیعی از طرف رسانه های اپوزیسیون بر شدت صف بندی افزود. طبیعی ست که با نبود گفتمان های میانه برای اقناع و جمع بندی و پایان دادن این مجادله می شد برآورد کرد که هر چند رای دادگاه درباره سپیده رشنو صادر شد اما ماجرای این اختلاف نظر ادامه یابد تا شد آنچه شد و ماجرای تلخ تر مهسا امینی پیش آمد.
وقایع پیش گفته تکه های یک پازلند که نمی توان بدون جورچین آنها به جمع بندی رسید و راه آمده را مرور کرد. طبیعتا آنچه مشهود است اینکه :
۱) نباید این شایبه ایجاد شود که در ایران عملا دو ملت درون یک ملت قرار گرفته اند که بر سر مسایل مختلف و هر از چند گاهی با هم اختلاف نظر عمیق اردوگاهی پیدا می کنند.
۲) اصل بر آن است که دشمن یا رقیب بیکار نمی نشیند و برنامه ریزی عملیاتی خود را خواهد داشت و فعال کردن شکاف ها و تبدیل آن به گسل های تقابلی را در دستور کار دارند لذا می طلبد که مردم و برنامه ریزان دارای هوشیاری و بیداری لازم باشند و فارغ از غفلت های به تحلیل برنده، بهانه دست بدخواه ندهند.
۳) نمی توان به مثابه بازی ایران و آرژانتین در جام جهانی فقط در لاک دفاعی بازی کرد هر چند هم خوب زیرا ممکن است کسی مثل لیونل مسی که بازیگری حرفه ای و فرصت طلب است در دقایق آخر کار دفاعی ما را به ناکاری بکشاند و زهر غیر قابل جبران خود را به کام ما بریزد لذا باید کارهای فرهنگی و مدیریتی توام با خلاقیت و جاذبه و نوآوری و نتیجه آور باشد.
۴) پیش نیاز خروج از انفعال داشتن دید درست از مطالبات و کنش و واکنش های عینی و واقعی و زیر پوستی جامعه است نه نفی صورت مساله یا بدتر از آن انگ چسبانی به نخبگانی که قدرت تحلیل موضوعات را داشته و به دنبال ارایه رهیافت هستند.
۵) هدایت جامعه به حد وسط و اعتدال نیاز به هنر و شناخت و اقناع دارد که در هنگامه آرامش جامعه باید بدان پرداخت و این کار خطیر را به عقلا و مصلحان و خیرین و علما سپرد نه نیروهای فاز بردار سیاسی افراط کار.
با این مقدمه و در مرور راه آمده در این دو ماه تمایل دارم نظر مخاطبان گرامی را به نکاتی جلب نمایم که دو ماه قبل و در آستانه تقابل در قالب توییت نوشته شده بودند اما در فضای دو قطبی کمتر مورد توجه قرار گرفتند.
در این رشتو تاکید بر برجسته سازی و جا انداختن موضوع عفاف و حیا به عنوان حجاب درونی بود که اگر نهادینه شود منجر به پوشش بیرونی به فراخور حال خواهد بود که اکنون بی مناسبت نیست بار دیگر عرضه آنان برای کسانی که دل در گرو اعتلای ایران و کرامت مردم خصوصا بانوان و دوشیزگان دارند :
الف) جامعه را به عرصه تقابل فیزیکی روی موضوعات نظری و معرفتی منجر به رفتار، تبدیل نکنید. علاوه بر اینکه اسلام دین وسط است و اعتدال و میانه روی، خصلت و رمز و راز مانایی ایران زمین نیز همین میانگی است. جامعه از افراط و تفریط ضربه می خورد. له و علیه طرفین دعوای حجاب در اتوبوس صف نبندیم !
ب) عفاف عبارت است از حجاب درون (شرم ، حیا، خویشتن داری) که بر تقویت تربیتی این بعد از شخصیت آحاد جامعه چه مرد و چه زن باید کوششی مداوم داشت.عرصه تربیت دیر بازده و ماناست و عرصه تبلیغ خاستگاه بخشنامه هاست و زودگذر
پ) تلاش کنیم حجاب و نجابت و عفاف را با کار تربیتی و فرهنگی به یک موضوع درونی و نهادینه شده و معرفتی تبدیل کنیم. جامعه نباید در این موضوع دچار تقابل و تضاد شود و اختلاف نظر به شبکه اجتماعی و خیابان بکشد.فرهنگ سازی بر خلاف صدور بخشنامه سیری تدریجی ست اما ثمره بلند مدت و انسان ساز دارد.
ت) در حوزه حجاب چنانچه تربیت فرهنگی و درونی جای نگاه از بالا به پایین و بخشنامه ای را بگیرد تا حدودی مشکلات فعلی مرتفع می شود. جامعه ایران متکثر است و پر جمعیت متشکل از خرده فرهنگ های متنوع کلانشهری، شهری، روستایی و عشایری که در تحلیل و برآورد می بایست برای حجاب کف و سقفی را شناخت.
ث) باید پذیرفت که در جامعه آنچه به منزله پوشش (حجاب) تعریف می شود متنوع است و نباید حاصل رویکردها افراد با عقاید یا رفتارهای مختلف در این باره را رو در روی هم نهاده و ایجاد تضاد نماید. طبیعی ست که دختران مجرد لباس های شادتر یا متنوع تر بپوشند و زنان با سن بالاتر لباس سنگین و تیره تر
ج) در تفلیس پایتخت گرجستان که کشوری مسیحی ست به خانواده توریست عربی برخوردم با دو فرزند. زن خانواده محجبه بود و دختر جوان خانواده حجاب نداشت. مدت ها بر این موضوع فکر کردم و نتیجه این تامل نه تضاد ارزشی درون خانواده مسلمان بلکه شاید یک سیر طبیعی عرفی درون نسلی باشد به تناسب سن افراد.
به عنوان پایان بندی و نتیجه گیری می توان عنوان کرد که پس از فروکش کردن بحران های فعلی در مورد حجاب و عفاف و حیا به راهبردهایی اقناعی رسید که متناسب با شرع و عرف و سنت جامعه باشد و به جای صف بندی به قوام جامع بینجامد.
انتهای پیام