تاریخ انتشار: ۱۴۰۱-۰۵-۰۱ - 6:07 ب.ظ
موضوع:‌ تحلیلگران
شماره:‌ 20252

سخنی با رئیس جمهوری

سیدحسین موسویان: این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت که جهان غرب و متحدین جهانی‌اش حدود ۷۰درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند و حدود ۸۰ درصد از مبادلات جهانی با ارز دلار صورت می‌گیرد. ضمن اینکه مسیر تغییر این روند آغاز شده، اما ایجاد بالانس در سهم شرق و غرب در اقتصاد جهانی، حداقل یکی، دو دهه زمان نیاز دارد.

سیاست شرق _ سید حسین موسویان دیپلمات اسبق وزارت امورخارجه ایران ، عضو اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای و پژوهشگر دانشگاه پرینستون آمریکا، در سرمقاله امروز شنبه روزنامه «دنیای اقتصاد» تحت عنوان« سخنی با رئیس جمهوری»، نوشت: سفر منطقه‌ای بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا به اسرائیل و عربستان و نشست کشورهای ضامن روند آستانه با حضور پوتین رئیس‌جمهور روسیه و اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه در تهران در صدر تحولات دیپلماسی هفته گذشته جهان مورد توجه قرار گرفت.

ضمن اینکه هر دو موضوع مهم بود، اما انعکاس‌های خبری آن، بیشتر از دستاوردهای عملی آن بود. اما نکته مهم‌تر اینکه مدتی است اکثر تحلیل‌های رسانه‌های گروهی جهان بر این مبناست که دوران رویکرد سیاست خارجی ایران در بالانس روابط با جهان شرق و غرب به پایان رسیده و ایران به اردوگاه شرق پیوسته است.

سیاست منطقه‌گرایی دولت سیزدهم و تلاش برای تقویت روابط با همسایگان یک سیاست درست و حیاتی است. تلاش برای نهایی کردن عضویت ایران در پیمان شانگهای، تلاش برای پذیرش عضویت ایران در بریکس، استمرار گفت‌وگوها با عربستان، عقد قراردادهای راه‌آهن کریدور شمال-جنوب و دو محور جدید زمینی و راه‌آهن و ترکیب بندر و خطوط ریلی و راه جدید در ارمنستان تا دریای سیاه و روسیه، خرید مستقیم کالا از هند و مبادله با روسیه با روبل، روپیه و ریال، ارتباط ریلی و بندری جدید با پاکستان و ورود محموله مستقیم از چین با راه‌آهن از طریق قزاقستان و گفت‌وگوها و تبادل دیدارها با همسایگان از جمله اقدامات مثبت در تقویت روابط منطقه‌ای ایران است که بحمدالله درحال انجام است. در این راستا اقدامات دیگری از جمله تلاش برای برقراری روابط با مصر، ایجاد کریدور کالایی ایران- اردن، ایران-سوئز از مرز زمینی، قطار تهران- بغداد- ریاض و حتی دریای سرخ؛ می‌تواند موجب تقویت روند سیاست منطقه‌گرایی ایران شود. بعد از توافق برجام، تشکیل نشست آستانه نیز از ابتکارات صحیح و موفقی بود که تحکیم آن در دولت سیزدهم با نشست اخیر سران سه کشور در تهران، روند حیاتی منطقه‌گرایی را تقویت کرده است.

درعین حال چند نکته مهم را به قصد موفقیت ایران و دولت سیزدهم عرض می‌کنم.

اول: سرنوشت سیاست منطقه‌گرایی ایران به جایگاه ایران در معادلات بین‌المللی و روابط با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، مرتبط است. توسعه و تعمیق روابط با قدرت‌های بلوک شرق به ویژه با قاره آسیا یک اولویت حیاتی است که باید با تمام ظرفیت و قدرت، آن را همه‌جانبه تعمیق بخشید. دیپلمات‌های پیشکسوت وزارت خارجه به یاد دارند که من این پیشنهاد را در سال ۱۳۷۲ در مقطعی که در آلمان سفیر بودم، در نشست سفرا در مشهد مقدس مطرح و بر آن اصرار ورزیدم.

درعین حال این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت که جهان غرب و متحدین جهانی‌اش حدود ۷۰درصد اقتصاد جهان را در اختیار دارند و حدود ۸۰ درصد از مبادلات جهانی با ارز دلار صورت می‌گیرد. ضمن اینکه مسیر تغییر این روند آغاز شده، اما ایجاد بالانس در سهم شرق و غرب در اقتصاد جهانی، حداقل یکی، دو دهه زمان نیاز دارد. برای مثال تولید ناخالص داخلی هند با جمعیتی بیش از ۳/ ۱میلیارد نفر تقریبا معادل تولید ناخالص داخلی ایالت کالیفرنیای آمریکا با جمعیتی حدود ۴۰ میلیون نفر است.

بنابراین منافع ملی ایران ایجاب می‌کند که سیاست خارجی ایران بر سه پایه استوار باشد:

۱) بهبود روابط منطقه‌ای ایران و تشکیل اتحادیه‌های قدرتمند منطقه‌ای، در جنوب با هفت کشور عربی خلیج فارس، در شمال با کشورهای حاشیه دریای خزر و علاوه برآن اتحاد منطقه‌ای با ترکیه و پاکستان و افغانستان.

۲) تعمیق روابط با قدرت‌های بلوک شرق و قاره آسیا به‌ویژه چین و روسیه و هند، جهان اسلام و توجه به قاره آفریقا و آمریکای لاتین.

۳) عادی‌سازی روابط با کشورها و اتحادیه‌های مهم بلوک غرب همچون اروپا، ژاپن، کانادا، استرالیا و نیز مهار خصومت و تشنج با آمریکا.

دوم: برای تامین استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی چهار مولفه زیر ضرورتی غیرقابل اجتناب است:

۱) «قدرت اقتصادی» و تولید ثروت ملی

۲) «قدرت نظامی» و تامین توان بازدارندگی

۳) «قدرت نرم» و برخورداری از فرهنگ و ایدئولوژی و تمدن و دیپلماسی عمومی

۴) وحدت ملی و امنیت.

سوم: با وجود همه اختلافات و تنش‌های جناحی داخلی، از آغاز بحران هسته‌ای در سال ۱۳۸۲ تا کنون، سیاست حاکمیتی نظام در دولت جناب‌عالی و آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی بر حل مسالمت‌آمیز بحران هسته‌ای از طریق دیپلماسی بوده و از آغاز توافق برجام در دولت آقای روحانی تا به امروز هم سیاست حاکمیتی برمبنای تلاش برای حفظ برجام استوار بوده است.

درعین حال در تصمیم‌گیری‌های مربوط به برجام چهار نکته کلیدی زیر مهم است:

با توجه به فتوای مقام معظم رهبری در مورد حرمت سلاح‌های هسته‌ای و کشتارجمعی، قدرت‌های جهانی اطمینان دارند که ایران بمب هسته‌ای نخواهد ساخت. با وجود این بلوک غرب به رهبری آمریکا، موضوع هسته‌ای را به عنوان ابزاری کارآمد در دستور کار حفظ کرده، اقیانوسی از تحریم‌ها علیه ایران اعمال کرده، در ۲۰ سال گذشته صدها میلیارد دلار به اقتصاد ایران ضربه زده، به وحشت همسایگان علیه ایران دامن زده، بهانه تقویت روابط اسرائیل با کشورهای عربی قرارداده و قس‌علی‌هذا. بنابراین استراتژی ایران باید ختم این دستاویز باشد.

به فرض احیای برجام، بدون توجه به یک واقعیت نانوشته، تضمینی برای پایداربودن این توافق وجود نداشته و نخواهد داشت، اعم از اینکه رئیس‌جمهور آمریکا یک دموکرات باشد یا جمهوری‌خواه. آن واقعیت هم این است که آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری اوباما سیاست تعامل با ایران را با قصد رفع تشنجات در روابط با ایران در دستور کار داشت و امیدوار بود که با نشان دادن حسن نیت در مورد برجام، بتواند در این مسیر موفق شود. چون به موجب برجام، غنی‌سازی و آب سنگین ایران پذیرفته شد، تحریم‌های هسته‌ای برداشته شد، میلیاردها دلار مطالبات ایران وصول شد، شرایط خروج کامل ایران از فصل هفت منشور سازمان به عنوان تهدید صلح و امنیت جهانی فراهم شد، سوئیفت و روابط بانکی ایران با دنیا عادی شد و …

منتها بعد از برجام، به ویژه در دوران ترامپ و خروج او از برجام، تنش‌ها در منطقه افزایش یافت. در شرایط فعلی هم درصورت احیای برجام، فرضیه ایران باید بر این مبنا باشد که چنانچه چنین شرایطی استمرار یابد، باز هم برجام پایدار و دائمی نخواهد ماند چون با وجود اتهامات روزمره، آمریکا و بلوک غرب اطمینان دارند که ایران بمب هسته‌ای نخواهد ساخت و تصورشان این است که با خروج ایران از برجام، هر شش قطعنامه شورای امنیت در دوران ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد احیا خواهد شد و طبق قطعنامه‌های مذکور غنی‌سازی و آب سنگین ایران غیرقانونی شده ضمن اینکه اجرای پروتکل الحاقی و دسترسی‌های نامحدود به آژانس برای ایران الزامی خواهد شد. علاوه بر آن ۱۵۰۰ تحریم دوران ترامپ، تحریم‌های بیشتر علیه ایران هم اعمال خواهد شد و از نظر افکارعمومی جهان هم توپ در زمین ایران خواهد بود.

انتخابات کنگره آمریکا، جنگ اوکراین و مشکلات اقتصادی داخلی آمریکا؛ مسائل اصلی دولت بایدن است و موضوع ایران یک اولویت نیست. هرچه به انتخابات آمریکا نزدیک‌تر شویم، کار دولت بایدن برای پیوستن به برجام سخت‌تر خواهد شد. چنانچه جمهوری‌خواهان در انتخابات پاییز کنگره به اکثریت دست یابند، احتمالا شرایط دولت بایدن بهتر نمی‌شود.

برجام نه حلال همه مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران است و نه بی‌تاثیر در بهبود روابط خارجی و مشکلات اقتصادی. محور تلاش دولت باید براساس حل مشکلات اقتصادی و توسعه اقتصادی و صنعتی ایران باشد. برجام را به مثابه بنزین برای یک اتومبیل باید درنظر گرفت، اتومبیلی که موتور آن اقتصاد غیردولتی و محوریت بخش خصوصی است، چرخ‌های آن روابط مناسب خارجی است و رفع فقر و فساد و بیکاری و تورم و… هم اجزای اساسی دیگر این اتومبیل هستند. بنابراین در مورد اهمیت برجام نه اغراق و نه اغماض.

نکته آخر اینکه دولت جناب‌عالی مستحضر به حمایت مقام معظم رهبری، مجلس، قوه‌قضائیه و قوای نظامی است. شاید هیچ رئیس‌جمهوری در تاریخ بعد از انقلاب از چنین موقعیتی برخوردار نبوده است. بنابراین امید است با همت عالی مهم‌ترین ضرورت وضعیت جاری کشور یعنی ایجاد «وحدت ملی در کشور» را تحقق بخشید. این کار با اقدامات بسیار کوچک و معنی‌دار می‌تواند آغاز شود. برای مثال هرماه یکبار با همه روسای جمهور قبلی یک جلسه ناهار جمعی داشته باشید و درمورد مسائل کشور شور و مشورت و از تجربیات آنها استفاده کنید. جناب قالیباف، رئیس مجلس و جناب اژه‌ای، رئیس قوه‌قضائیه هم این اقدام وحدت‌آفرین را با روسای پیشین مجلس و قوه‌قضائیه داشته باشند.

انتهای پیام

language »