... امروز: پنجشنبه - ۰۱ آذر - ۱۴۰۳
تحلیلگران ۲۸ مهر ۱۴۰۲ - 8:06 ق.ظ زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه
کپی شد!
0
کارشناسان تحولات اخیر در سرزمین‌های اشغالی و تاثیرات آن بر منطقه را بررسی کردند؛

معادلات جدید در خاورمیانه

مهتدی: همین الان فشاری که ارتش اسرائیل بر نوار غزه وارد می‌کند با این هدف است که گذرگاه رفح باز شده و ساکنان غزه وارد صحرای سینا شوند. مصر با این ایده اسرائیل به شدت مخالف است و اصرار‌های آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده در قاهره در چند روز اخیر ره به جایی نبرده است

سیاست شرق _ نشست «فلسطین؛ ریشه‌ها و پیامدها»، به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، عصر روز سه‌شنبه ۲۵ مهرماه، در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

به گزارش هم میهن، در این نشست «حسین علایی»، فرمانده اسبق نیروی دریایی سپاه پاسداران، قائم‌مقام اسبق وزیر دفاع و امور پشتیبانی و رئیس اسبق ستاد مشترک سپاه، علایی که تحلیلگر مسائل استراتژیک است، به‌عنوان نخستین سخنران دیدگاه خود را در خصوص ریشه‌های بحران فلسطین بیان کرد.

دومین سخنران این نشست،«حسین جابری‌انصاری»، معاون عربی و آفریقایی پیشین وزارت امور خارجه، سخنگوی پیشین دستگاه دیپلماسی و تحلیلگر مسائل خاورمیانه است.

«محمدعلی مهتدی»، پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه جامعه و سیاست در لبنان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه دیگر سخنران این نشست بود که پیامد‌های عملیات طوفان‌الاقصی را مورد بررسی قرار داد.

  • پیمان ابراهیم، بزرگترین خیانت کشور‌های عربی به فلسطین بود

حسین علایی، کارشناس مسائل استراتژیک: اصولاً موضوع اسرائیل، موضوع منطقه خاورمیانه نبود، موضوع یهودیان و مسیحیان در اروپا بود که در آنجا اختلاف وجود داشت و منجر به هولوکاست شد. اروپایی‌ها برای اینکه آن مسئله را حل کنند، موضوع را از اروپا به منطقه ما (خاورمیانه) منتقل کردند و شاید به تعبیری می‌توان گفت که این غده سرطانی را از اروپا برداشتند و در خاورمیانه کاشتند و با این کار خواستند هم مشکل خودشان را حل کنند و هم فضایی را در منطقه ایجاد کنند که برای همیشه مداخلات آمریکا در خاورمیانه وجود داشته باشد و از طریق مسئله اسرائیل بتوانند منطقه خاورمیانه را طبق برنامه‌های خودشان مدیریت کنند.

شما ببینید این منطقه سرزمین فلسطین بوده و در سرزمین فلسطین هم قبل از اینکه دولتی تشکیل شود و انگلیسی‌ها اینجا را اداره کنند، افراد با هر دینی، یهودی و مسلمان و مسیحی با هم زندگی می‌کردند و مسئله‌ای با هم نداشتند. انگلیسی‌ها، اما زمانی که می‌خواستند از این منطقه خارج شوند، خواستند یک نمایندگی ایجاد کنند که غده سرطانی را در این منطقه بکارند. در این مقطع می‌بینید که موضوع اسرائیل به منطقه خاورمیانه تبدیل می‌شود.

من به اینکه چگونه آرام آرام قلمرو خود را توسعه دادند کاری ندارم و می‌خواهم بگویم این‌ها از زمانی که به کمک اروپایی‌ها شکل گرفتند تا الان مسیر قدرت‌یابی‌شان با چند مؤلفه همراه بوده است؛ نخست اینکه، زور می‌گفتند. برای مثال فلسطینی‌ها را از خانه خود آواره می‌کردند. مسئله آوارگی مردم فلسطین که برای الان نیست، از روزی که روند انتقال این موضوع به خاورمیانه آغاز شد، آوارگی شکل گرفت. کشت و کشتار از همان روز آغاز شده و هیچ‌گاه فلسطینی‌ها، اسرائیلی نکشتند و همیشه آن‌ها آغازگر بودند.

برای اینکه دولتی تشکیل شود، نیازمند چند پیش‌نیاز اساسی است؛ نخست زمین است و هر دولتی سرزمین نیاز دارد و این زمین باید یک فضای منطقی را ایجاد کند؛ برای اینکه در آنجا دولت تشکیل شود. اروپایی‌ها تصمیم گرفتند این منطقه فلسطین را تبدیل به خاک این دولت کنند. دوم آنکه، در زمانی که تصمیم به شکل‌گیری دولت گرفتند، یهودی به تعداد کافی در این سرزمین وجود نداشت؛ بنابراین یهودی‌ها را به این منطقه آوردند و اگر دقت کنید از حدود صد سال قبل، هر سالی که می‌گذرد، به تعداد یهودیان این منطقه افزوده می‌شود.

هر تحولی که در دنیا به وقوع می‌پیوندد، اسرائیلی‌ها یهودی به این منطقه اضافه می‌کنند؛ برای مثال پس از فروپاشی شوروی، تا جایی که توانستند از روسیه و تمامی جمهوری‌های شوروی سابق، یهودی وارد اسرائیل کردند. همچنین پس از اینکه در آفریقا مسائلی پیش آمد، تعداد زیادی از یهودیان آفریقا به این منطقه منتقل شدند؛ بنابراین برای اینکه دولت تشکیل شود، یک زمین نیاز است و دو جمعیت که اسرائیل هیچ‌کدام را در اختیار نداشت. اگر اسرائیل تنها حمایت مالی آمریکایی‌ها را از دست بدهد، توان بقا ندارد. آن‌ها سالیانه با جمعیت کم، سه میلیارد دلار از واشنگتن کمک مالی دریافت می‌کنند.

اسرائیلی‌ها زمانی که شروع کردند، باید این سرزمین را توسعه می‌دادند؛ آن‌ها تصمیم گرفتند ساکنین را آواره کرده و برای این مناطق، یهودی وارد کنند و به همین خاطر تا الان تعداد افرادی که از فلسطین آواره شده‌اند نزدیک به ۷ میلیون نفرند. همچنین فلسطینی‌هایی که همچنان در این کشور و در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه ساکن هستند حدود ۳/۳ میلیون نفر هستند. در کمترین زمین، متراکم‌ترین جمعیت را دارند؛ به‌طوری‌که نوار غزه متراکم‌ترین نقطه جهان است به این معنا که اسرائیلی‌ها، فلسطینی‌ها را در درون این سرزمین نیز آواره کرده‌اند به این معنی که در نوار غزه ۷۰درصد جمعیت و در کرانه باختری ۳۰ درصد، متعلق به سایر نقاط فلسطین هستند.

بنابراین، استراتژی اسرائیل برای اینکه بتواند دولت تشکیل دهد و این را توسعه دهد، از اول تکیه بر زور و تکیه بر حمایت قدرت‌های بزرگ و دریافت پول کلان از این قدرت‌های حامی برای توسعه سرزمین و توسعه جمعیت بود، اما برای توسعه سرزمینی، آن‌ها به منطقه فلسطین هم اکتفا نکردند و اگر نگاه کنید، این رژیم همواره آغازگر جنگ‌ها بود، اگرچه اعراب هم گاهی عملیات‌هایی مانند سال ۱۹۷۳ انجام دادند، اما اگر نگاه کنید، آن‌ها به علت شکست‌های پیشین آغازگر عملیات بودند. این توسعه‌طلبی تا جایی ادامه داشت که در سال ۱۳۶۱ شمسی، اسرائیلی‌ها تا بیروت پایتخت لبنان را گرفتند.

شعار اسرائیل توسعه سرزمین است که کشور‌های اطراف را نیز دربرمی‌گیرد. این استراتژی اسرائیل توأم شده با اینکه آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای حمایت کامل از این رژیم، تلاش کردند تا اینگونه القا کنند که فلسطین نه‌تن‌ها مسئله جهان عرب نیست، بلکه مسئله جهان اسلام و مسئله حقوق بشر هم نیست و اگر کشوری از فلسطین حمایت کند، به آن کاسه داغ‌تر از آش می‌گویند.

به همین خاطر می‌بینیم ایده جدا کردن اعراب از فلسطین یک استراتژی بوده که امروز به پیمان ابراهیم رسیده است که در جریان آن نه‌تنها اعراب را از دشمنی با اسرائیل جدا کردند، بلکه آن‌ها را متحد این رژیم کردند. حقیقتاً این پیمان ابراهیم، بزرگترین خیانت کشور‌های عربی به فلسطین بود که با دشمن مردم فلسطین پیمان صلح بستند و چه عجیب است که اسرائیل می‌جنگد و همزمان پرچم صلح به دست می‌گیرد. فلسطینی‌ها مجبور به مقاومت در برابر اشغالگری هستند و اتهام تروریست به آن‌ها وارد می‌شود. نکته بعدی این است که بگویند مسئله فلسطین، مسئله کشور‌های اسلامی نیست.

به همین دلیل بزرگترین خیانت را نیز یکی از همین کشور‌های اسلامی به فلسطین کرد که ترکیه بود و الان هم می‌بینید در منطقه ما جزو کشور‌هایی است که در بزنگاه‌ها خنجر می‌زند. همین کشور، اسرائیل را در آذربایجان مستقر کرد تا علیه ایران اقدام کند. می‌خواهم بگویم طرحی که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در حمایت از اسرائیل داشتند این بود، که همه کشور‌های حامی فلسطین را جدا کنند و آخرین راهبرد نیز این است که بگویند مسئله فلسطین مسئله حقوق بشر و اسلامی نیست، مسئله مقابله یک دولت قانونی که سازمان ملل آن را به رسمیت می‌شناسد با گروه‌های تروریستی است، اما به این سوال پاسخ نمی‌دهند که مگر ۷۰ سال قبل که اسرائیل به وجود آمد، جبهه حماسی وجود داشت، مگر جهاد اسلامی وجود داشت، مگر حزب‌الله در لبنان وجود داشت؟ تشکیل حزب‌الله نتیجه اشغال سرزمین لبنان بود، اگر اسرائیل به لبنان حمله نکرده بود که مردم لبنان این نیاز را احساس نمی‌کردند که برای مقابله با تجاوزات اسرائیل، حزب‌الله را به وجود بیاورند.

اسرائیلی‌ها حتی پیش از حمله به بیروت، جنوب این کشور را در اختیار خود داشتند. آن‌ها حتی پیش از پیروزی انقلاب در ایران، ارتشِ جنوب لبنان را ایجاد کرده بودند و در آن‌جا، مخوف‌ترین زندان اسرائیل به نام زندان خیام ایجاد شد. پس ببینید، ریشه تشکیل گروه‌های مقاومت، اشغال سرزمین است، حتی سازمان آزادیبخش فلسطین نیز به دلیل تهاجم اسرائیل و کشتار ایجاد شدند، بنابراین این‌ها نیرو‌های مقاومت هستند.

اسرائیلی‌ها برای تداوم استراتژی‌های خود در ذهن مردم جهان چند مورد را حک کردند که سازمان اطلاعاتی اسرائیل قوی‌ترین و بر همه تحولات مسلط است و دوم آنکه ارتش این رژیم هیچ‌گاه طعم شکست را نمی‌چشد. سوم اینکه این اسرائیل است که قدرت تهاجم دارد؛ عملیاتی که شنبه گذشته انجام شد نشان داد که سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائیل آسیب‌پذیر است. ارتش اسرائیل آنی نیست که تصویر کرده است و الان اسرائیل به دنبال این است که نیروی زمینی وارد غزه کند چراکه شما می‌دانید بمباران هرچقدر که کشتار کند، تمام‌کننده نیست. عملیاتی که می‌تواند تمام کند، حضور نیروی زمینی و تصرف سرزمینی است، اما چرا اقدام نمی‌کند؟ برای اینکه به زبان بی‌زبانی می‌گویند اسرائیل در این عملیات شکست خورده است.

  • هولوکاست در غرب انجام شد، هزینه را از جیب مسلمانان پرداخت کردند

«حسین جابری‌انصاری»، معاون پیشین عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه: می‌خواهم به این سوال پاسخ دهم که «آیا پروژه صهیونیسم سیاسی و دولتی که به نام اسرائیل تاسیس شده پاسخی به مسئله یهودی است؟» در ایران همین بحث توسط برخی از روشنفکران و در محافل فکری و سیاسی مطرح می‌شود که مشکلی در یک جایی از دنیا به نام یهودیان و یهودآزاری وجود داشته و در نهایت در نقطه اوج آن در جنگ جهانی و در آلمان هیتلری و آلمان نازی براساس تعریف رایج، به هولوکاست منجر شده است. «آیا تاسیس اسرائیل، پاسخ به این مشکل است؟» این سوالی است که به نظر من خوب است خیلی صریح به آن پاسخ داده شود.

اگر صهیونیسم سیاسی یک تفسیر غیرکلاسیک و غیرسنتی از یهود بود، در واقع این یک ارائه‌ای از یهودیت سیاسی ذیل فضایی است که در اروپا ایجاد شد. بعد از معاهده وستفالی و شکل‌گیری دولت-‌کشور‌ها است که گفتند بیاییم ما هم مسئله یهودی‌ها را که از سوی مسیحی‌ها از همان ابتدا آزار دیده‌اند که از ریشه تاریخی، وقتی حضرت عیسی ظهور کردند، نپذیرفتند که او مسیح است و گفتند دروغین است و زمانی که یهودا حضرت مسیح را لو می‌دهد، از همان تاریخ دعوای مسیحی‌ها و یهودی‌ها آغاز می‌شود، به این معنا که می‌گویند این یهودا، همان یهودی خائنی بوده که به حضرت مسیح خیانت کرده است.

این یک منشأ تاریخی درگیری و مسئله میان یهودیان و مسیحیان است و یهودیان تا همین امروز هم معتقدند که مسیح نیامده و در آخر‌الزمان خواهد آمد و آنی که ما امام زمان و منجی عالم بشریت می‌نامیم، منتظر هستند بگویند مسیح آمد. این دعوای تاریخی در واقع به یک مسئله‌ای در اروپا به شکل متمرکز به نام یهودی‌آزاری منجر می‌شود، اصلاح آن هم ساخته و برساخته شده و اینکه ابعادش چقدر است، نمی‌خواهیم ورود کنیم، در اوج آن هم به هولوکاست و کشتار جمعی یهودیان منتهی می‌شود.

صهیونیسم سیاسی یک پاسخ به این مسئله است که ما بیاییم از ناسیونالیسمی که در اروپا شکل گرفته و دولت-کشور در حال شکل‌گیری است، برای حل مسئله یهودی از همین ایده استفاده کنیم. یهودیان را از سراسر جهان جمع کنیم و به ارض موعود بازگردانیم‌شان که در قرن‌ها قبل در یک مقطع تاریخی در آن حضور داشتند و دولتی به نام اسرائیل شکل دادند. آن دولت را مجدداً در ذیل مفهوم نالسیونالیسم اعاده کنیم و مسئله یهودی را حل کنیم.

با این حال این تنها یک بُعد از تحلیل صهیونیسم سیاسی است. بُعد دیگری هم وجود دارد و آن در واقع تفسیر الهیاتی جدیدی از مسئله بازگشت، ارض موعود و وظیفه یهودیان است؛ می‌دانید که براساس تفسیر سنتی، برای یک یهودی تشکیل آن اسرائیل و غلبه یهودیان و سیطره بر جهان با ظهور مسیح است و تقدیر الهی است که یهودیان در آوارگی باشند تا هنگامی که منجی ظهور کند. صهیونیسم سیاسی یک مکتب و یک تفسیر از یهودیت سیاسی تفسیرش این است که ما وظیفه داریم این دولت را تشکیل دهیم و همین تشکیل دولت، مقدمات ظهور مسیح را فراهم خواهد کرد.

«آیا مسئله اسرائیل و پروژه صهیونیسم همین یک نقطه است؟» این ایده در ذهن برخی روشنفکران صهیونیست شکل گرفت؛ چطور ترجمه عملیاتی شد؟ چطور یک دولتی به این منطقه در heartland جهان، در این نقطه ژئوپلیتیک خاص، در این نقطه اتصال قاره آسیا به آفریقا و به یک معنا به قاره اروپا آمد؟ صرفاً به این دلیل که یک عده روشنفکر خواستند مسئله یهودی را حل کنند، شکل گرفت؟ به این سادگی نیست؛ جهان سیاست بنیاد خیریه نیست، حداقل قدرت‌های بین‌المللی فی‌سبیل‌الله کار نمی‌کنند.

اتفاقی که افتاد این بود که در قالب وعده بالفور در ۱۹۱۷، وزیر خارجه وقت بریتانیا رسماً به روچیلد، یکی از یهودیان و ثروتمندان صهیونیست متعهد می‌شود که دولت بریتانیا از ایده تشکیل وطن قومی یا ملی یهود در فلسطین حمایت می‌کند. این مسئله در همین دوره سرعت می‌دهد به اینکه بریتانیا قیمومیت فلسطین را به عهده می‌گیرد، لحظه تاریخی، لحظه فروپاشی امپراطوری عثمانی است و در منطقه تب و تابی بین ملت‌های منطقه، ملت‌های عربی و اسلامی است که نهضتی باید از نو آغاز شود و این منطقه ساخته شود.

در این لحظه تاریخی، بریتانیایی‌ها که قیمومیت فلسطین را بر عهده دارند، به صهیونیست‌ها در حوزه نیرو، سلاح و تجهیزات و مهاجرین یهودی کمک می‌کنند که شهرک‌سازی نخست از ساحل سرزمین‌های اشغالی آغاز می‌شود و به مناطق دیگر هم گسترش پیدا می‌کند و در واقع این پروژه ذهنی جمعی از روشنفکران یهودی در ذیل مدرسه صهیونیسم سیاسی به یک پروژه واقعی روی زمین تبدیل می‌شود و سایر صحنه‌ها مانند جنگ ۱۹۴۸ و آینده تا بعد اتفاق می‌افتد و این دولت مستقر می‌شود؛ بنابراین اگر کسی می‌گوید این دولت پاسخی به مسئله یهودی است، تنها یک جزء کوچک از مجموعه‌ای از مسائل را مطرح می‌کند و جزء مهمتر این است که این دولت بدون هم‌پیمانی میان صهیونیست‌ها و دولت‌های بریتانیا و بعد ایالات متحده آمریکا، امکان ادامه حیات نداشت و تا امروز هم اسرائیل یک سرویسی در برابر حمایت‌هایی است که از او می‌شود.

این دشنه‌ای است که در این منطقه کوبیده شده برای اینکه جلوی نهضت و هرگونه تغییر مثبت در این منطقه را بگیرد. روند دموکراتیک متوقف شده و در تمام جهان عرب این روند دموکراتیک مانند هند در حال طی شدن بود. چه اتفاقی افتاد؟ وقتی فلسطین اشغال شد، ملت‌ها، توده‌ها، روشنفکران به این فکر کردند که چه کسی باید فلسطین را آزاد کند؟ ارتش‌ها؛ ارتش‌ها چه کردند؟ یکی پس از دیگری در جهان عرب کودتا کردند و شاهد بودیم که پی در پی نظام‌های کودتایی روی کار می‌آیند، به نام آزادی فلسطین می‌آیند، اما بر صندلی که می‌نشینند به سیاق تمام دیکتاتور‌ها در خاورمیانه و جهان از جایشان تکان نمی‌خورند و فلسطین را رها می‌کنند و با اسرائیل صلح می‌کنند و نظام‌های کودتایی باقی می‌مانند تا سال ۲۰۱۱ که یک نهضتی در منطقه اتفاق می‌افتد که بهار عربی را بار دیگر با همین باند‌های قدرت و مراکز مافیایی حاکم تبدیل به خزان عربی می‌کنند و عملاً روند طبیعی دموکراسی و رشد و توسعه و همه روند‌های طبیعی در منطقه ما در پسافروپاشی امپراطوری عثمانی با این خنجر متوقف شد.

نمی‌خواهم بگویم ما خودمان نقش نداریم، حتماً خودمان هم نقش داریم، اما این نقش هم در سلسله عوامل باید مورد توجه قرار بگیرد. یهودآزاری و هولوکاست در غرب انجام شد، هزینه را، اما از جیب مسلمانان پرداخت کردند. هولوکاست یک مسئله تاریخی است و در یک مقطعی یهودآزاری اتفاق افتاد و منتهی به هولوکاست شد. آیا هولوکاست و یهودآزاری یک ملتی، مجوز شرعی و قانونی برای اجرای هولوکاست دائم و مستمر ملت دیگری می‌شود؟ آیا این اخلاقی و انسانی و قابل دفاع است؟ شما از یک هولوکاست تاریخی صحبت می‌کنید که اگر کسی آن را نفی کند، او را مطرود و زندانی می‌کنید.

چطور از یک هولوکاست جاری که در طول ۸دهه گذشته در فلسطین انجام شده، غربی‌ها حمایت می‌کنند؟ این چه استانداردی است که در سیاست کثیف بین‌المللی دنبال می‌شود؟ یک ملتی مستمراً در چند دهه تمام حقوق طبیعی و بدیهی‌اش نقض شده، سرزمینش اشغال شده، یک میلیون فلسطینی در جنگ ۱۹۴۸ از فلسطین بیرون ریخته شدند و این یک میلیون فلسطینی الان تبدیل به ۷ یا ۸ میلیون شده‌اند. می‌گویند گروه‌های فلسطینی تروریست هستند. مقاومت در تمام تاریخ مشروع بوده، مقاومت ملتی در برابر اشغال خارجی، مشروع‌ترین مسائل است. می‌گویند این‌ها اعمال خشونت می‌کنند! اگر اعمال خشونت محکوم است، چرا بالاترین سطح اعمال خشونت از لحظه اشغال فلسطین از سال ۱۹۴۸ تا امروز به شکل مستمر اعمال شده و بمباران صد‌ها تنی و هزاران تنی که روی غزه انجام می‌شود، خشونت نیست؟ اگر این دفاع مشروع اشغالگر برای یک عملیات فلسطینی است، آیا کل کاری که فلسطینی‌ها می‌کنند تا وضعیت خود را به یک نقطه‌ای برسانند که دست‌شان به هیچ‌جا بند نیست، مقاومت مشروع نیست؟ رئیس‌جمهور اسرائیل اعلام کرده همه کسانی که در غزه هستند، محکومند و شریک کار حماس هستند. این منطق آیا لرزان نیست؟ پس چگونه از شهروند اسرائیلی سخن می‌گویند که اساساً اصطلاح شهروند اسرائیلی واژه‌ای تحت سوال است.

به دلیل اینکه این‌ها شهرک‌نشین و مستمراً در حال واردات هستند و تا همین امروز در حال شهرک‌سازی هستند و هیچ‌کدام از حقوق فلسطینی‌ها به آن‌ها داده نشده و تروریسم دولتی در قبال آن‌ها اعمال می‌شود. آیا فلسطینی‌ها حق دفاع از خودشان را ندارند؟ پاسخ این سوالات روشن است.

  • معادله های منطقه به پیش و پس از طوفان الاقصی تقسیم می‌شود

محمدعلی مهتدی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه: این روز‌ها با آنچه که در فضای مجازی جریان دارد، رسیدن به یک روایت صحیح، کار بسیار سختی است. روایت من در حقیقت روایت یک شاهد از چیزی است که بر منطقه ما گذشته است. در سال ۱۹۴۸ فلسطین اشغال شد و کشوری به اسم اسرائیل به وجود آمد که در نتیجه آن چند میلیون جمعیت فلسطین آواره شدند. سازمان ملل پس از این تحول دو قطعنامه درباره تشکیل کشور فلسطین و بازگشت آوارگان تصویب کرد.

نه  کشور فلسطین پس از این تاریخ تشکیل شد و نه آوارگان به وطن خود بازگشتند. اسرائیل در آن مقطع اولیه، دو بخش از فلسطین را به اشغال خود درنیاورد: کرانه باختری رود اردن و دیگری هم نوار غزه. کرانه باختری به همراه بخشی از قدس شرقی که حرم قدسی و مسجدالاقصی در آنجا است تحت اشراف اردن و نوار غزه در جنوب و چسبیده به صحرای سینا تحت اشراف مصر قرار گرفتند. در سال ۱۹۶۷ که جنگ شش‌روزه اتفاق افتاد، ارتش اسرائیل، کرانه باختری، بلندی‌های جولان، نوار غزه و صحرای سینا را اشغال کرد. از آن زمان نوار غزه و کرانه باختری تحت اشغال اسرائیل است. از همان زمان تا به امروز قطعنامه‌های بسیاری در شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل صادر شدند و در همه آن‌ها تاکید شده بود که این مناطق در اختیار اسرائیل، اشغال‌شده هستند.

اشغالگر حق ندارد هیچ تغییری در این مناطق اشغال‌شده به وجود آورد، درحالی‌که اسرائیل از ابتدا سعی کرد ساکنان نوار غزه را به سمت صحرای سینا و ساکنان کرانه باختری را به سمت اردن کوچ دهد. این طرح در حقیقت طرح آریل شارون با عنوان انتقال بود. او ادعا می‌کرد که چیزی به اسم دولت فلسطین وجود ندارد و افرادی که در نوار غزه و کرانه باختری هستند باید به ترتیب به صحرای سینا و اردن منتقل شوند.

مدتی است که شاهد تلاش برای اجرای همان طرح شارون در این دو منطقه هستیم. همین الان فشاری که ارتش اسرائیل بر نوار غزه وارد می‌کند با این هدف است که گذرگاه رفح باز شده و ساکنان غزه وارد صحرای سینا شوند. مصر با این ایده اسرائیل به شدت مخالف است و اصرار‌های آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده در قاهره در چند روز اخیر ره به جایی نبرده است. نوار غزه یک محیط مستطیل است که ۳۵ کیلومتر طول و ۱۰ کیلومتر عرض دارد و جمعاً ۳۶۵ کیلومترمربع است. در این فضای اندک ۲ میلیون و یکصدهزار نفر جمعیت به شکل فشرده زندگی می‌کنند. در غزه ساختمان‌ها به هم چسبیده و پناهگاهی هم وجود ندارد بنابراین زمان بمباران، مردم جایی برای فرار کردن ندارند.

نوار غزه از ۱۶ سال پیش تا به امروز از زمین، دریا و هوا تحت محاصره اسرائیل قرار دارد. ماهیگیران در نوار غزه حق ورود به دریای مدیترانه را ندارند. از هوا هیچ امکان ارتباطی وجود ندارد و مسیر زمینی هم که با سیم‌خاردار‌های بلند کاملاً محصور شده است. این نخستین بار نیست که اسرائیل چنین حملات بی‌امانی را بر غزه تحمیل می‌کند و حملاتی از این جنس چهار بار پیش از این هم انجام شده بود. در دفعات قبل نوار غزه هیچ امکان دفاعی از خود نداشت و اسرائیل با بمب‌های فسفری مناطق مختلف مسکونی، درمانی و غیرنظامی در این منطقه را بمباران کرد. اکنون منطقه‌ای که ۱۶ سال در حصر بوده و امکان ورود غذا، دارو و حتی سیمان برای ساخت و ساز در آن وجود نداشته، در موقعیتی قرار گرفته که برای نخستین بار توانسته از خود در برابر اسرائیل دفاع کند.

طوفان الاقصی که روز ۱۵ مهر انجام شد نقطه عطفی در تاریخ تحولات غزه و منطقه است؛ به‌گونه‌ای که تمام تحلیل‌گران معتقدند که این معادلات به پیش و پس از ۱۵ مهرماه تقسیم شده‌اند. نخستین عنصر مهمی که فلسطینی‌ها در این عملیات استفاده کردند غافلگیری بود. سوال اینجاست که اسرائیل که این منطقه را زیر نظر صد‌ها جاسوس در داخل غزه و صد‌ها دوربین دارد و با ماهواره نفس‌های ساکنان غزه را هم می‌شمارد، چگونه از این عملیات بی‌خبر ماند؟ آن‌هم از عملیاتی که گفته می‌شود آماده‌سازی برای انجام آن از یک سال پیش در غزه آغاز شده بود. فلسطینی‌ها با کمک شهید سردار سلیمانی و شهید مغنیه تونل‌های وسیعی را در زیر زمین در غزه حفر کرده‌اند؛ بنابراین می‌توان گفت که فلسطینی‌ها با این تدابیر امکان دفاع از خود را فراهم کردند.

حالا برای نخستین‌بار آن‌ها پیشدستی کردند و همین غافلگیری برای اسرائیل گران آمده است. این عملیات ضربه بزرگی به دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و قدرت بازدارندگی اسرائیل وارد کرد. در همان روز اول گنبد آهنین توسط فلسطینی‌ها هک شده بود؛ به‌گونه‌ای که در ساعات اولیه عملیات، این گنبد نتوانست موشک‌های پرتاب‌شده از سوی غزه را رهگیری کند. در میان افرادی که حماس به اسارت گرفته است، فرماندهان ارشد نظامی اسرائیل هم وجود دارند. در اینجا با توجه به فضاسازی‌هایی که در چند روز اخیر پیرامون اسیران اسرائیلی در اختیار حماس، صورت گرفته، باید بگویم که چند هزار فلسطینی در حال حاضر در زندان‌های اسرائیل هستند درحالی‌که بخش قابل توجهی از آن‌ها تفهیم اتهام نشده و صرفاً سال‌هاست در زندان‌های این رژیم به سر می‌برند. حماس و سایر گروه‌های مقاومت فلسطین امیدوارند که در پایان این جنگ با مبادله اسرا آن فلسطینی‌ها هم آزاد شوند.

بیش از ۱۰ روز از عملیات طوفان‌الاقصی می‌گذرد و مقاومت مسلحانه در نوار غزه و کرانه باختری ادامه دارد. اکنون دو سال مطرح است: آیا این عملیات پایان یافته و سپس مذاکرات انجام می‌شود یا با ورود بازیگران یا نیرو‌های دیگر در منطقه به این عملیات، این جنگ به جنگ منطقه‌ای تبدیل می‌شود؟

اسراییل قدرت بازدارندگی خود را از دست داده و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل شکست خورده است. ارتش اسرائیل معنویت و عقیده نظامی خود را از دست داده و ژنرال‌های اسرائیلی قادر به تصمیم‌گیری نیستند. اکنون مشخص شده که نیرو‌های آمریکایی (سنتکام) به کمک اسرائیل آمده و عملیات اسرائیل علیه فلسطینی‌ها را مدیریت می‌کنند. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده در منطقه است و جو بایدن، رئیس‌جمهور این کشور نیز راهی منطقه شده است. اسرائیل در حال شخم زدن نوار غزه و جنایت جنگی در این منطقه است. این مسئله بر روی افکار عمومی در غرب هم تاثیر گذاشته و ما شاهد راهپیمایی‌های گسترده در کشور‌های مختلف اروپایی در حمایت از مردم فلسطین هستیم. تصور بر این است که اکنون آمریکایی‌ها به دنبال ایجاد تفاهم هستند، اما این مذاکرات بسیار سخت خواهد بود و هر کسی تلاش می‌کند امتیاز‌های بیشتری بگیرد.

سناریوی دیگری که این روز‌ها مطرح است و از زبان وزیر خارجه ایران هم شنیده شده، این است که اگر اسرائیل به کشتار در غزه ادامه دهد، حزب‌الله لبنان وارد عمل خواهد شد و از جنوب هم انصارلله یمن به حمایت از فلسطین برخواهد خاست. تجربه ثابت کرده که ارتش اسرائیل نمی‌تواند در برابر عملیات نظامی حزب‌الله لبنان مقاومت کند. این دو سناریو مطرح هستند، اما مسلم است که معادلات جدیدی در منطقه شکل گرفته، اسرائیل دیگر اسرائیل سابق نیست و بسیار ضعیف شده و مقاومت در شرایط نیرومندی قرار دارد.

انتهای پیام

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

language »