واضح است تا زماني كه عربستان سعودي، ايران را به عنوان متحد منطقهاي خود به شمار آورد، نيازي به همكاري در تمام سطوح با رژيم اسراييل را در خود نخواهد ديد و همين مساله موجب تقويت وحدت اسلامي مورد نظر كارگزاران جمهوري اسلامي خواهد شد
سیاست شرق _ روزنامه اعتماد در مطلبی به قلم «علی شیخ »نوشت: بنبست سياسي ۷ ساله روابط ايران و عربستان پس از ميانجيگري كشورهاي منطقه و در آخر با ميانجيگري چين به پايان رسيد. بيانيه ازسرگيري روابط ايران و عربستان با زمانبندي دو ماهه كه با استقبال تعداد كثيري از كشورهاي عربي و غيرعربي و همچنين سازمانهاي بينالمللي بود، داراي نكات بارزي است. ابتدا بايد توجه داشته باشيم، اين بيانيه تنها به ابتداييترين اصول بازگشت روابط توجه دارد و در حقيقت ترسيم كلي قدم اول در بازگشت به شرايط عادي را درنظر دارد.
اين دو كشور به عنوان قدرت منطقهاي و تا حدي تصميمساز، عدم دخالت در امور داخلي يكديگر را در بيانيه توافق آوردهاند به اين معني كه اظهارنظر مقامات عاليرتبه و ميان رتبه درخصوص اتفاقات داخلي دو كشور تا حد بسياري بايد رعايت شود؛ رعايت اين مساله در چند ماه اخير و پيش از اعلام توافق عاديسازي روابط از سوي ايران و عربستان سعودي به طور كامل ملموس بود. مقامات سعودي در جريان اتفاقات اخير ايران از اعلان موضع خودداري كردند. عدم حمايت از گروهكهاي جداييطلب يا گروهكهاي تروريستي كه اقدام به ناامن كردن ايران دارند نيز ، اين بند از بيانيه راشامل ميشود كه تا حد زيادي از طرف سعوديها مورد توجه قرار گرفته بود، تا معاملهاي برد_برد درخصوص برخي پروندههاي منطقه انجام گرفته باشد.
در رابطه با ديگر پروندههاي منطقه همچون عراق و لبنان تا زماني كه اين دو كشور وارد مرحله انتخاباتي نشده باشند، شرايط پايدار يا نيمه پايدار را پيش رو خواهند داشت؛ فلذا نميتوان در اين خصوص قضاوتي انجام داد. مهمترين نكته بيانيه توافق ۱۰ مارس، فعالسازي پيمان امنيتي ۲۰۰۱ ايران و عربستان بود كه اهميت فراواني، هم براي امنيت دو كشور و هم براي امنيت منطقه دارد. در سالهاي پيش از انعقاد پيمان ۲۰۰۱ روابط ايران و عربستان توسعه بيسابقهاي يافته بود. در سال ۱۹۹۱ با ازسرگيري روابط پس از قطع آن، در پي حادثه حج سال ۶۶ و سپس سفر سعود الفيصل وزير خارجه وقت سعودي به تهران، صفحه جديدي از روابط بين دو كشور گشوده شد. در آن سالها آنقدر روابط دو كشور نزديك شده بود كه بحث پيوستن ايران به شوراي همكاري خليجفارس مطرح شد.
در حقيقت، حمله عراق به كويت كه صدام را نسبت به برادران عربش (كشورهاي حاشيه خليجفارس) خائن جلوه داده بود، زمينهساز برقراري و گسترش روابط ايران و سعودي در تمام حوزهها شد. در سال ۱۹۹۸ كه با انتخاب سيد محمد خاتمي، به عنوان رييسجمهوري ايران همراه بود، روابط دو كشور شكل ديگري از همكاري را به خود ديد؛ به گونهاي كه ايران و عربستان تا قبل از حمله يازده سپتامبر و لقب گرفتن ايران به عنوان محور شرارت در ابتداي سال ۲۰۰۲ و همچنين سقوط نظام ديكتاتوري عراق در سال ۲۰۰۳، به شكل دو متحد اسلامي و منطقهاي شناخته شدند. در سال ۷۶ ايران ميزبان اجلاس اعضاي سازمان همكاريهاي اسلامي بود كه شاهد استقبال گرم از شاهزاده و وليعهد سعودي عبدالله بن عبدالعزيز از طرف دولت ايران بوديم.
در همان سال وزير خارجه وقت سعودي، سعود الفيصل به عنوان دومين سفرش به ايران دستاوردهايي داشت كه جداي از توافقنامههاي امضا شده، دو كشور بر سر سرمايهگذاري مشترك به تفاهم رسيدند و همچنين سرمايهگذاري عربستان در پروژههاي حمل و نقل، توريسم و پتروشيمي به منصه اجرا در آمد. در اجلاس اوپك سال ۱۹۹۹ ايران و عربستان در جايگاه ائتلاف نفتي سقف توليد را تعيين كردند كه در آن زمان كاملا به سود ايران بود. لازم است بدانيم كه در چنين فضايي توافقنامه امنيتي عربستان و ايران كه با مصوبه مجلس شوراي اسلامي به قانون هم تبديل شد در سال ۲۰۰۱ شكل گرفت. اين توافقنامه جزييات دقيقي دارد كه عدم توجه به آن، فهم نيمه تمامي را از مساله آغاز روابط به ما ارايه ميدهد.
در ماده ۳ اين توافقنامه صريحا فعاليت گروههاي مورد حمايت دو طرف مورد بحث قرار گرفته كه حدود و ثغور آن به صورت عدم اجازه فعاليت خصمانه مخالفان هر يك از دو كشور در كشور ديگري آورده شده.
به نظر ميرسد بهطور مشخص طي دو سال اخير و خصوصا روزهاي پاياني انعقاد توافق در چين مساله حمايت و پشتيباني از انصارالله يمن مورد بحث قرار گرفته كه انتظار ميرود توافق بين حوثيهاي يمن و دولت موقتي كه تحت لواي سعوديها قرار دارد در چند ماه آينده انجام شود. از ديگر نكات اين موافقتنامه قابليت تمديد خودكار، قابليت اصلاح و الحاق است و سازمانهاي مسوول آن وزارت كشور طرفين تعيين شده.
از سال ۲۰۱۳ همزمان با آغاز رسمي و علني مذاكرات هستهاي، سعوديها همواره نگرانيهاي خود را از عدم درج برنامه موشكي ايران در توافقي كه منجر به برجام شد، اظهار ميكردند كه باعث تشكيل مثلث BBB (بن سلمان، بنيامين نتانياهو و بن زايد) پس از توافق هستهاي كه به خروج امريكا از برجام، به راه انداختن پروژه ايران هراسي و انزواي ايران و ناامنسازي منطقه منتهي شد. در سالهايي كه عربستان سعودي كشور منزوي منطقه و مامور سر به زير امريكاييها ميشد، از طريق اعمال و حمايتهايي كه انجام ميداد، منجر به شكلگيري گروهكهاي تروريستي در منطقه ميگشت اما زماني كه از يك كشور يكجانبهگرا به سمت كشوري با سياست خارجي چند جانبهگرايانه و معتقد به اصل موازنه تبديل ميشد، دستاوردهاي كم نظيري از همكاريهاي منطقهاي را خصوصا با ايران شاهد بود.
توافقنامه امنيتي مذكور شموليتي در روابط دو كشور ندارد (طبيعتا هر توافقنامهاي نقصهايي دارد) اما توجه داشته باشيم در زماني انعقاد شد كه اوج همكاريهاي دو كشور در پروندههاي مختلف را شاهد بوديم. درست است در اين توافقنامه وزارت كشور طرفين مورد خطاب قرار گرفته اما ميتواند اساس و بنيان روابط در آينده كه به امنيت منطقه و خليجفارس ارتباط مستقيمي دارد را تشكيل دهد.
اگر بخواهيم روابط ايران و عربستان طي مدت جنگ ۸ ساله و ۷ سال اخير را كنار بگذاريم، تاريخ به ما نشان ميدهد كه سعوديها مشتاقند تا نقششان چه در معادلات جهاني و چه در روابط منطقهاي پررنگ حساب گردد. آنها نميخواهند و چه بسا نفرت دارند ايران به عنوان قدرت يكهتاز منطقه و تنها متحد قدرتهاي جهاني همچون چين و روسيه در منطقه شناخته شود. واضح است تا زماني كه عربستان سعودي، ايران را به عنوان متحد منطقهاي خود به شمار آورد، نيازي به همكاري در تمام سطوح با رژيم اسراييل را در خود نخواهد ديد و همين مساله موجب تقويت وحدت اسلامي مورد نظر كارگزاران جمهوري اسلامي خواهد شد. بلاشك همكاري دو كشور عربستان سعودي و ايران تبعاتي را در منطقه خواهد داشت كه هدف آن افزايش سطح اختلافات بين اين دو كشور و آغاز چندين و چند باره منازعات است. حفظ و گسترش روابط اين دو مستلزم مراقبت و همكاري از سوي طرفين در پروندههاي مختلف خصوصا مسائل امنيتي خواهد بود.
[*]پژوهشگر مسائل خليجفارس
انتهای پیام