انعطاف ناپذیری مداوم سیا در مورد حجم FRUS چندان تابعی از نگرانی های آژانس در مورد افشای نقش خود نیست، بلکه تابعی از تمایل آن به حفاظت از حساسیت های بریتانیایی در مورد سال 1953 - به ویژه در مورد فعالیت های سرویس های اطلاعاتی بریتانیا. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مقامات وزارت امور خارجه در طول سالها به همان اندازه مشتاق محافظت از منافع بریتانیا بودهاند.
سیاست شرق _ در دهم تیر ماه ۱۳۳۲، عملیاتی به تصویب نهایی وزارتخانههای امور خارجه آمریکا و انگلیس رسید، که نقطه عطفی بر تاریخ معاصر ایران گذاشت و مسیر دموکراسی خواهی ملت ایران را، به انحرافی تاریخی کشاند.
طرح عملیات براندازی دولت ملی «محمد مصدق» با نام “عملیات آژاکس”، زمینه سازی اصلی کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ را فراهم کرد. دستورالعملی برای سرنگونی یک دولت که به امضای رئیس سیا، رئیس ام آی ۶، وزرای خارجه بریتانیا و آمریکا و وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا و آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا رسیده بود و شاید یکی از مهمترین دلایل آن، نگرانی آمریکا از نفوذ کمونیسم در یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه و باطبع همه منطقه بود.
در سالهای اخیر اسناد و مدارک زیادی از این عملیات و کودتایی که در پی آن رخ داد منتشر شده است. به گفته مقامات آمریکایی آخرین مجموعه اسناد این کودتا نیز از طبقه بندی خارج شد و در دسترس عموم قرار گرفت. آمریکا در ماه اوت سال ۲۰۱۳ اسناد محرمانه عملیات آژاکس را از طبقهبندی محرمانه خارج و برای اولین بار آنها را منتشر کرد.
اسناد بریتانیا تایید می کند که این کشور به دنبال حذف اطلاعات “بسیار شرم آور” در مورد نقش خود در کودتای ۱۹۵۳ در ایران(۲۸مرداد۱۳۳۲) از تاریخ رسمی ایالات متحده در آن دوره بوده است. بر اساس سوابق محرمانه ای که در وب سایت آرشیو امنیت ملی آمریکا منتشر شد، وزارت امور خارجه نگران بود که یک نشریه برنامه ریزی شده وزارت خارجه، جایگاه بریتانیا در ایران را تضعیف کند.
تلاش بریتانیا برای سانسور در سال ۱۹۷۸ اتفاق افتاد، اما نگرانیهای لندن ممکن است حتی امروز نقشی در حفظ تاریخ موردانتظار وزارت امور خارجه داشته باشد – حتی اگر قانون ایالات متحده سالها پیش نیاز به انتشار آن داشت.
اسناد از طبقه بندی خارج شده از وزارت امور خارجه (دفتر امور خارجه و مشترک المنافع از سال ۱۹۶۸)، یک بحث طولانی در مورد شکاف های مهم در مجموعه معتبر روابط خارجی ایالات متحده (FRUS) وزارت امور خارجه را روشن می کند. نقاط خالی ایران مربوط به توطئه مورد حمایت سیا و ام آی ۶ برای سرنگونی نخست وزیر ایران، محمد مصدق است. شش دهه پس از برکناری او، برخی نشانهها به سیا به عنوان مقصر اشاره میکنند که اجازه نداد جزئیات اولیه این رویداد در مجموعه FRUS گنجانده شود.
اخیرا، سیا تعدادی از سوابق مربوط به کودتای ۱۹۵۳ را از طبقه بندی خارج کرده است، از جمله نسخه ای از تاریخچه داخلی که به طور مشخص بیان می کند که آژانس برنامه ریزی کرده و به اجرای کودتا کمک کرده است. (آرشیو امنیت ملی اسناد را از طریق قانون آزادی اطلاعات ایالات متحده به دست آورده است.) این نشان می دهد که انعطاف ناپذیری مداوم سیا در مورد حجم FRUS چندان تابعی از نگرانی های آژانس در مورد افشای نقش خود نیست، بلکه تابعی از تمایل آن به حفاظت از حساسیت های بریتانیایی در مورد سال ۱۹۵۳ – به ویژه در مورد فعالیت های سرویس های اطلاعاتی بریتانیا است، همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مقامات وزارت امور خارجه آمریکا در طول سالها به همان اندازه مشتاق محافظت از منافع بریتانیا بودهاند.
صرفنظر از دلایل این پنهانکاری ادامهدار، یک پیامد ناخوشایند پنهان نگه داشتن این مطالب، تضمین این است که درک عمومی آمریکا (و جهان) از این قسمت مهم تحریف باقی خواهد ماند. اثر دیگر زنده نگه داشتن موضوع در عرصه سیاسی است، جایی که به طور مرتب توسط محافل مختلف در ایران، نسبت به عدم اعتماد به آمریکا، مورد تاکید قرار می گیرد.
هدف عملیات ساده بود، سرنگونی محمد مصدق و روی کار آوردن دولتی وفادار و سرسپرده به غرب بود، کسی که بریتانیا و آمریکا آن را انتخاب کرده بودند، کسی که نفت ایران را به بریتانیا برگرداند، سرلشگر فضلالله زاهدی، «چه با حکم شاه چه بدون آن» باید کنترل اوضاع را به دست می گرفت. عنوان پرونده عملیات، «تاریخ عملیات زیرزمینی، سرنگون کردن محمد مصدق نخستوزیر ایران، نوامبر ۱۹۵۲ – اوت ۱۹۵۳» بود.
عملیات آژاکس رویکردی تازه به امنیت انرژی بود که دغل کاری سیاسی را برای رسیدن به نفت، به هر وسیله ای، مجاز میدانست.
برای عملیات آژاکس، یک میلیون دلار بودجه تخصیص پیدا کرد تا با هر روشی، دولت مصدق ساقط شود. به گفته مالکوم برن، معاون و مدیر تحقیقات آرشیو امنیت ملی آمریکا «به این روشهای کثیف عنوان تبلیغات سیاه دادهاند، هدف تخریب وجهه مصدق به هر طریق ممکن بود. او را همجنسگرا، یهودی، کمونیست، ضد مذهب و هر چیزی دیگر معرفی کردند.»
امید عملیات این بود که با سازماندهی و «هدایت نارضایتی سیاسی» انقلابی در داخل ایجاد کنند و «مردم ایران خود به جای آمریکا و بریتانیا کار کثیف را انجام دهند و آنها از شر مصدق خلاص کنند.»
اما اوضاع مطابق برنامه پیش نرفت. شاه که دستگاه اطلاعاتی بریتانیا متقاعدش کرده بود که با این عملیات همکاری کند، وحشت زده شد و در حالی که ایران غرق در ناآرامی بود، از کشور فرار کرد. عملیات آژاکس در آستانه شکست بود، اما برای سیا و بریتانیا دیگر امکان برگشت نبود. آنها بر دامنه ناآرامیها افزودند و خشونت بیشتر را ترغیب کردند. تبلیغات سیاه هم به کار گرفته و این گونه جلوه داده شد که مصدق با خودکامگی شاه را از سلطنت خلع کرده است.
سرانجام «اولین کودتای نفتی دنیا» موفق شد. مصدق دستگیر و محاکمه و زندانی شد. شاه به ایران برگشت و فضلالله زاهدی که آمریکا و بریتانیا انتخابش کرده بودند ، نخستوزیر شد، اما این شمشیری دو لبه بود. در نهایت بریتانیا به تقسیم پنجاه – پنجاه نفت رضایت داد، در حالی که با تمام قوا برای جلوگیری از آن جنگیده بود، جنگی برای هیچ. پیروزی عملیات آژاکس به سرعت رنگ شکست گرفت و به جای اینکه کشورهای خاورمیانه سر جای خود نشانده شوند به دنبال سهم خود از منابع طبیعی شان رفتند.
بحران ایران، جرقه ملی شدن نفت را در منطقه زد و مصدق سمبل نسلی از رهبران منطقه شد که همه میخواستند کنترل بیشتری بر منابع ملی خود داشته باشند و این به معنای دشواری بیشتر برای بریتانیا بود. سه سال بعد جمال عبدالناصر در مصر پا جای پای مصدق گذاشت و کانال سوئز (مهمترین راه انتقال نفت ایران و عراق به بریتانیا در آن زمان) را ملی اعلام کرد.
مارک گاسیوروفسکی، نویسنده کتاب «محمد مصدق و کودتای ۱۹۵۳ در ایران» میگوید: کودتای ۵۳، پیامدهای منطقه ای بزرگی نیز داشت. او میگوید که ایران به بخش کلیدی استراتژی ایالات متحده برای مهار اتحاد جماهیر شوروی در منطقه تبدیل شد و از این طریق خاورمیانه را بهعنوان میدان اصلی جنگ سرد تقویت کرد.
استاد علوم سیاسی در دانشگاه تولین در نیواورلئان، میگوید که کودتا برای بسیاری در ایران دوگانگی واشنگتن را ثابت کرد. ایالات متحده که خود را حافظ آزادی معرفی می کرد، به عنوان متوسل به ابزارهای شرورانه برای خلاص شدن از شر یک دولت منتخب دموکراتیک و متناسب با منافع استراتژیک خود تلقی می شد.
با گذشت بیش از شصت سال از کودتای ۲۸ مرداد، اسناد کودتا همچنان زنده و از اهمیت ویژهای برخوردارند. مکاتبات محرمانهای که پرده از نقش مستقیم آمریکا در برکناری دکتر مصدق برمیدارند. مجموعه اسنادی شامل ۳۷۵ سند در ۱۰۰۷ صفحه که در ۲۵ خرداد ماه گذشته، توسط دفتر نشر اسناد تاریخی وزارت امور خارجه آمریکا منتشر شد. این اسناد که در برگیرنده رویدادهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران نیز هست، شامل اقدامهای پیش و پس از ساقط کردن دولت مصدق در فاصله سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ است.
اين اسناد نشان مىدهد که آمريکا مستقيما در کنار زدن دولت منتخب محمد مصدق ايفاى نقش کرده است. بر اساس اين اسناد، واشنگتن براى سرنگون کردن دولت مصدق برنامه ريزى داشته و کودتا را مستقيما مديريت کرده است.
یکى از اين اسناد به تاريخ ١٩ اوت ١٩٥٣ نشان مى دهد رابط سيا در تهران و سفير آمريکا از واشنگتن خواسته اند پس از کودتا، براى کمک به دولت زاهدى ٥ ميليون دلار بودجه اختصاص دهد. در یکی از ۳۷۵ سند منتشرشده، سفیر آمریکا از محمدرضا پهلوی، شاه ایران، میخواهد در بیانیهای از نظامیان و مردم بخواهد فرامین زاهدی را اجرا کنند.
در جای دیگر آمده است اگر شاه از ایران فرار نکرده بود، در همان وهله اول، دولت مصدق سرنگون میشد و همچنین شاه باید هر چه سریعتر به ایران بازگردد و همه هیاتهای نمایندگی آمریکا در خارج از ایران، شاه را به بازگشت به ایران ترغیب کنند.
وزارت خارجه آمریکا در سال گذشته میلادی، در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما و تصدی جان کری بر این وزارتخانه – اجازه انتشار کتاب اسناد کودتای ایران را نداده بود.
چهار سال پیش در شصتمین سالگرد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برای نخستین بار سی.آی.ای (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) نقش خود را سقوط دولت مصدق پذیرفت. ۱۷ سال پیش نیویورک تایمز اقدام به انتشار گزارش دونالد ویلبر مامور سی.آی.ای برنامه ریز اصلی عملیات معروف به «تی. پی. آژاکس» با هدف بی ثبات سازی دولت مصدق کرد.
در همان سال مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا بابت مداخله آمریکا در ایران ابراز تاسف کرد. ۸ سال پیش باراک اوباما رئیس جمهوری پیشین در سفر به مصر، به مداخله آمریکا در سقوط دولت مصدق اشاره کرد.
دکتر محسن میلانی استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل درباره اهمیت این مدارک می گوید: «اهمیت این مدارک در این است که نشان می دهد سرنگونی حکومت مصدق بدون کمک آمریکا و مدیریت آمریکا امکان پذیر نبوده است و مهمتر از آن نشان می دهد که این کودتا قسمتی از یک برنامه خیلی جامع تری در مورد ایران است.»
دکتر یرواند آبراهامیان جامعه شناس و تاریخ نگار معروف، درباره انتشار این اسناد میگوید: «آنچه که سیا در سال ۲۰۰۰ در گزارشی با عنوان «سرنگونی مصدق نخست وزیر ایران» یا همان اسناد «ویلبر» در اختیار نیویورک تایمز قرار داد، بیشتر حکم دفترچه راهنما برای کودتاهای آتی را داشت و لزوما هدف از آن بهبود وجهه سیا عنوان نمیشود. با وجود اهمیت اسناد ویلبر، بخش مهم آن که تعمدا از قلم افتاد و فاش نشد، پیوستی است که نام سیاستمداران ایرانی، روزنامه نگاران، روحانیون، سناتورها و نمایندگان مجلس را که در کودتا سهیم بودند، شامل میشود. این بخش به اسناد تازه منتشر شده نیز ضمیمه نشده و احتمالا به دلیل اشارات متعدد به دولت بریتانیا قرار هم نیست که در آینده منتشر شود.»
حتی در سال ۱۹۹۱ هم که وزارت خارجه آمریکا تحت فشار کنگره قول داد تا نسخه کاملتری از اسناد کودتای ۲۸ مرداد را منتشر کند، این امر با توجه به لزوم شفاف سازی از سوی انگلستان به تاخیر افتاد. بعدها هم یکی از دلایل واشنگتن برای تعلل در انتشار اسناد، امکان به مخاطره افتادن توافق هستهای ایران عنوان شد.
این اسناد حاکی از عمق نفوذ آمریکا در کوچکترین اجزای سیاست داخلی ایران است. اینجا منظور تنها دخالت سیا نیست، بلکه نفوذ «لوی هندرسون» سفیر وقت آمریکا در تهران نیز حائز اهمیت است. وی دائما شاه را به خلاصی از دست مصدق تشویق میکرد و حتی فهرستي را مورد بررسی قرار داد که در آن نام ۱۸ گزینه مورد نظر واشنگتن برای جانشینی مصدق ذکر شده بود.
حتی وی بود که مقدمات جایگزینی موقت قوام در جولای ۱۹۵۲ را آماده کرد و همین مسئله قیام ۲۰ جولای (۳۰ تیر) منجر شد. هندرسون بود که در اوایل ۱۹۳۵ مانع از خروج محمدرضا پهلوی شاه مخلوع ایران شد و زمینه درگیری ۶ اسفند را که در جریان آن اراذل و اوباش به منزل مصدق حمله کردند، فراهم آورد. وی حتی نقشی پررنگ در دامن زدن به اختلافات آیت الله کاشانی و دکتر مصدق ایفا کرد.
شاید شدت مداخلات هندرسون در سیاست داخلی ایران، اصلیترین دلیل تعلل وزارت خارجه آمریکا به انتشار اسناد کودتا علیه مصدق بود. از سوی دیگر سیا نیز از دخالت در امور ایران فروگذار نمیکرد تا آنجا که حتی در انتخابات پارلمانی ۱۹۵۲، لیست نامزدهای انتخاباتی از زیر دست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا گذشت.
انتشار اسناد جدید وزارت خارجه آمریکا درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دستاویزی شد تا بار دیگر «دوگانه کاشانی- مصدق» را به جنجال روز بدل کنند. بررسی این اسناد نشان می دهد که بر خلاف تحلیلهاي خنثی و ضد کودتا، کودتاي ۲۸ مرداد با برنامه ریزي سازمان سیا و از طریق عوامل داخلی، اوباش تهران و بخشی از ارتش وفادار به شاه صورت گرفته است و خود آمریکایی ها از این واقعه به عنوان کودتا یاد کردهاند.
نکته بسیار مهم و مشکوك در این مجموعه اسناد سکوت مطلق درباره آيت الله کاشانی در فاصله کمی پیش از اجراي کودتاي ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ تا پایان اسناد است؛ کاشانی تا پیش از اجراي کودتا نقش و موقعیت ویژهاي در اسناد دارد و بارها از او نام برده میشود، اما از کمی پیش از اجراي کودتاي ۲۵ مرداد تا پایان اسناد تقریباً هیچ خبري از او نداریم.
آیا افشای این اسناد به صورت نیمه کاره، بهانهای است برای رونق دوباره دوگانه کاشانی ـ مصدق؟ یا واقعا کاشانی نقشی در این کودتا ایفا کرد یا او هم تنها یک قربانی افتراها است و…؟
نکته مهم دیگر آن است که آمریکایی ها با گذشت بیش از ۶۰ سال از کودتا همچنان نامهاي بسیاري را از طبقهبندي خارج نکردهاند. چه بسا افشاي نام این افراد میتوانست در نتیجهگیري از این اسناد اثرگذار باشد.
سوالی که مطرح میشود این است چه چیزی مانع از افشای این نامها همچنان پس از شصت سال میشود؟
انتهای پیام