... امروز: پنجشنبه - ۰۱ آذر - ۱۴۰۳
سیاسی ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ - 4:42 ق.ظ زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه
کپی شد!
0

روزنوشت مرحوم هاشمی؛ چرا خبر ارتحال امام خمینی، با تاخیر منتشر شد؟

ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه جلسه عملا تشکیل نشد و خومان را با عجله به جماران رساندیم.

سیاست شرق _ مرحوم هاشمی رفسنجانی می نویسد: لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس می‌کشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاه‌شان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند…

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در روزنوشت‌های شنبه ۱۳ خرداد ۶۸ خود درباره وخامت وضعیت جسمانی و در نهایت ارتحال حضرت امام این‌طور نوشته است:

… به دفترم رفتم. ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر روسای قوا سریعا به جماران برویم. در نتیجه جلسه عملا تشکیل نشد و خومان را با عجله به جماران رساندیم.

لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس می‌کشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاه‌شان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ده و بیست دقیقه‌ی شب ایشان را به این صورت نگاه داشتند ولی دیگر مغز کار نمی‌کرد. فقط یک بار اطلاع دادندکه تنفس طبیعی شده، ولی زود این وضع تمام شد.

در این فاصله درباره‌ی کیفیت اعلان خبر و برنامه‌های اداره‌ی کشور و انتخاب رهبری و… مشاوره شد. در جبهه با آقای [محسن] رضایی تماس گرفتیم و دستور آمادگی کامل دادم. هلیکوپتر و هواپیما خواست. دستور ارسال دادیم.

با تلفن اعضای [مجلس] خبرگان را احضار کردیم که تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس‌فردا موکول کنیم؛ یعنی پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهرها. با اعلان مراسم امام شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آن‌ها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعای توسل گریه کنند. صبر خانم‌های بیت برای ما جالب بود.

تا ساعت دوازده شب برای تنظیم برنامه‌ها ماندیم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرام‌بخش خوابیدم. عفت و محسن فهمیده بودند، چون در بیمارستان بودند اما بقیه‌ی اعضای خانه نمی‌دانستند.

منبع: خبرآنلاین

انتهای پیام

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

language »