هر چند پیکرها سوخته اند و استخوان ها شکسته و بدن ها با جراحتند اما نهایتا این مردم قدرشناس هستند که شانه زیر این بار سنگین فقدان و تابوت ها می دهند و با عزت این خادمان خود را بدرقه می کنند و در آینده تاریخ این سرزمین کهن به احترام و نیکی از این خادمان یاد خواهند کرد.
هر آمدنی را رفتنی ست و هر آغازی را پایانی و البته که هیچ موقعیتی بهتر ازعاقبت بخیر شدن نیست که در دعای همه ماست در حق خود و دیگرانی که دوست شان می داریم. حال ممکن است این عاقبت بخیری در نگاه ابتدایی تراژیک به نظر برسد مانند «شهادت» که هر نوع آن دلخراش است در نگاه به چشم تن اما به چشم جان حکایتی دیگر دارد. خونی ریخته شده اما راهی گشوده می شود، از حریمی دفاع می شود، از عرض و آبرویی، از حقی، بهتان ها و تهمت هایی رنگ می بازد و …
از یکشبه تا امروز و روزهای دیگر جزو روزهای تلخ و سخت ملت ایران است درغم از دست دادن خادمانی و در راس آنان سید ابراهیم رییسی رییس جمهور و حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه و سایر همراهان آیت الله آل هاشم و مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و کادر پرواز و سرتیم امنیت و … ما آنان را شهید می دانیم چرا که در راه خدمت به خلق و آبادانی وطن، تن به زحمت سفر در شرایط سخت دادند و ابلاغ دوستی به همسایه ای همکیش که روابط تنش آلود و پر فراز و نشیبی با او داریم برای پرهیز از گستردگی در تیرگی روابط و تبدیل آن به دوستی.
شهید سید ابراهیم رییسی شخصیتی قابل تحلیل دارد اکنون و انتخابش در منصب ریاست جمهوری این امکان را داد تا مردم بیشتر و بهتر او را بشناسند. سید ابراهیم فرزند «سید» از زاویه نزدیک و با زوم کردن لنز بر او و رفتارش شخصیتی متواضع و مردمی و پر کار داشت. به مصداق قرآنی : «فاما الیتیم فلا تقهر» یتیمی که بزرگ شد و جایگاهی ارشد یافت و مادری با زحمت او را در منطقه ای محروم از خراسان جنوبی پروراند و خود این مادر نیز اکنون در منطقه ای محروم در مشهد زندگی می کند یا برادرش را در هنگام ورود به صدا و سیما نمی شناسند. عزاداری و مویه این مادر پیر بر روی ویلچرغمگنانه ترین و سوزناک ترین اتفاق ممکن است. بی افاده و بی تکلف بود و پروتکل زدا آنجا که در سفر به ایذه که از قضا اوضاع نا آرامی هم داشت به راننده می گوید در کنار مردم منتظر بین راه و کنار جاده بایستد و نهیب می زند که اگر ناایستادی خودم می نشینم پشت فرمان و رانندگی می کنم! این رفتار از عهده کمتر صاحب منصبی برمی آید چون خلاف پروتکل های سفت و سخت و خشک حفاظتی و امنیتی ست. به فراخور شغل، تیم های مختلف حفاظتی روسای جمهوری در این سال ها را دیده ام و به ترتیب تیم آقایان روحانی، خاتمی در رعایت این پروتکل ها بسیار سختگیر بودند و البته تیم احمدی نژاد بسیار کمتر. به چشم خودم دیدم که در فلان دوره تیم حفاظت فلان رییس جمهور محبوب و خندان در خرمشهر با چنان سرعتی از میان مردم گذشت که بیم آن می رفت مردم زیر چرخ ها بروند! اما رییسی این گونه نبود.
شخصیت قضایی قبلی او پیش فرض نوعی خشونت ورزی را در اذهان تداعی می کرد اما رفته رفته این تداعی رنگ باخت و «آیت الله رِئوف» جلوه گر و جایگزین شد که بدخواه کسی نبود، اهل حساب کشی و کینه جویی و افشاگری و پرونده رو کردن و وتو و بایکوت و انتقام نبود و از کارگران می پرسید که : «نهار خوردید؟» و عاقبت خود بدون نهار در روز کاری راهی سفر آخرت شد. در مناظرات انتخاباتی و رقابت ها جانب اخلاق را رعایت کرد. با آنکه همان موقع قاضی القضات بود برای کسی که او را ۶ کلاس سواد! خطاب کرد همان وقت یا در آینده وقتی رییس جمهور شد پرونده سازی نکرد در صورتی که خیلی از آدم های معمولی مثل ما اگر جای او بودند چشم طرف مقابل را از کاسه در می آوردند! اما او می توانست به شکل مستقیم و غیر مستقیم همه گونه کاری کند و انتفامی بگیرد اما فرو گذاشت و کاظم بود. شخصیتی با گذشت، محرومیت کشیده و خیرخواه داشت. خود را به دل سفرهای استانی و سفر به مناطق زد. قبل از تحلیف رسمی ریاست جمهوری به خوزستان کرونایی و سیل زده آمد. هر جا گرفتاری بود عون مردم بود و در کنارشان در سیل و زلزله و …
صاحب نوشتار در دو دوره انتخاباتی اخیر دوازدهم و سیزدهم به دلیل ارجحیت دادن سلیقه سیاسی «توسعه گرایی» به آقای رییسی رای نداد، دور دوازدهم به حسن روحانی رای دادم و دور سیزدهم به محسن رضایی. از قضا دولت سیزدهم را نیز دولتی با کارنامه موفق نمی دانم و مجموعه کاری او را نیز و نقدهای زیادی بر دوره کاری دولت سیزدهم دارم که به موقع آن را در قالب نوشتار عرضه کرده ام اما شهید سید ابراهیم رییسی را به لحاظ شخصیت و روحیات نجیب و مردمی و متواضع و پر کار و سختی کشیده و دلسوز و با نیت خیر و مهم تر از همه عاقبت بخیر می دانم که با تمام وجود می خواست کار کند و گره گشایی نماید از کار خلایق و روابط محترمانه ای با اطراف و همسایگان برقرار کرد. نمازی که در کاخ کرملین سر وقت خواند را بر بسیاری عبادات زهاد ارجح می دانم و بر حالش غبطه می خورم، قرآنی که در سازمان ملل بالا برد و برآن بوسه زد پس از هتاکی های صورت گرفته در اروپا یا آن بار دیگر که عکس شهید حاج قاسم سلیمانی را پشت تریبون سازمان ملل بالا برد. شهادتش بسیار مظلومانه بود و پر چالش. بازمانده پیکرش از سانحه. آن ساعت های هول و انتظار یکشنبه عصر تا دوشنبه صبح که می دانستی اتفاق بد افتاده است اما یک ملت منتظر خبر رسمی بود. تبدیل طنز و لغز طیفی نه چندان کم تعداد در شبکه های اجتماعی ظرف چند ساعت پس از حادثه به همدردی و غم و اندوه در فقدان سید ابراهیم، در شهادتش که عاقبت بخیر شد. عاش سعیدا و مات سعیدا و انا لله و انا الیه راجعون
اما حسین امیر عبداللهیان وزیر خارجه رشید و فعال ایران مان سرباز و خادمی پر تلاش بود و حیف است که نقش او دیده نشود در این ماتم که محورش سید ابراهیم رییسی ست و باید مفصلا به نقش این شهید گرانقدر و با غیرت و عزت دیپلماسی اکنون و در فرصت هایی جداگانه پرداخت. او تمام تلاشش را کرد برای گره گشایی از روابط خارجی ایران در دوره ای سخت و پر التهاب و ارتباط بهتر با همسایگان و عضویت در پیمان های معتبر خارجی و محکم پای موضوع غزه مظلوم بود و در عملیات غرور آفرین «وعده صادق» و گوشمالی اسراییل ایستاد.
آیت الله آل هاشم نماینده شهید مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری و نماینده ولی فقیه انسانی شریف و عالم از خاندانی اصیل بود که کلیپ کوتاه اظهار لطف پدر بزرگوارش در حق او و اشارت به خواندن نماز میت پس از مرگ و اینکه پدر پیرش این جمله عجیب را می گوید «این پسر بر من حق پدری دارد» یا دعایش که طلب شهارت می کند که سومین نماینده ولی فقیه سید و شهید آذربایجان شرقی باشد خود به تنهایی گویای اصالت و وجاهت ایشان است.
استاندار جوان این خطه مهم، کادر پرواز ماهر و فنی و زحمتکش، تیم حفاظت همراه که همواره در معرض خطر بوده اند همه و همه مورد احترام و تقدیر مردم قدرشناس ایرانند و ماجور و شهید راه اسلام و ایران و وطن.
این ضایعه آن قدر بزرگ و سنگین است که شانه های نحیف مادر پیر و رنج کشیده آیت الله رییسی یا پدر آیت الله آل هاشم و دو پسر نوجوان سردار دیپلماسی حسین امیر عبداللهیان و پدر افسر کادر پرواز که روبروی بنر عزای فرزند سوگواری می کند را توان برکشیدن آن نیست. هر چند پیکرها سوخته اند و استخوان ها شکسته و بدن ها با جراحتند اما نهایتا این مردم قدرشناس هستند که شانه زیر این بار سنگین فقدان و تابوت ها می دهند و با عزت این خادمان خود را بدرقه می کنند و در آینده تاریخ این سرزمین کهن به احترام و نیکی از این خادمان یاد خواهند کرد.
انتهای پیام