این که در سرزمینی نام و نشان چهره های تأثیر گذار و نامدار در عرصه و میدان های ورزشی ،سیاسی اقتصادی، صنعتی همچنان بر سر زبان هاست و آنان به رغم کهولت و بزرگسالی، هنوز در ارائه تجربه و رهنمود و نقش آفرین هستند و در کشور و زادگاه خویش زندگی می گذرانند و مورد احترام قرار می گیرند، نکته مثبتی است و حاکی از وجود استواری و قوام بافت های اجتماعی در پیشرفته ترین کشورهاست.
به گمان من یکی از نشانه های ایجاد دگرگونی رو به جلو، در جوامع بشری از گذشته تا حال، پیدایش اصناف و حرفه ها و نقشهای اجتماعی بوده و هست.
در این جوامع بالاخره افرادی با مهارت و تجربه شغلی و با هوش برتر این فرصت را پیدا می کنند تا یک نقش ثابت و تأثیرگذار در جامعه برای خویش بسازند و در مواردی این نقش مهارت شغلی و جایگاه علمی و….. در نسل او برای سالیانی پایدار می ماند و در مجموع وجود این افراد در لایه های اجتماعی به نوعی موجب حفظ اصالت استواری پیوندها و ماندگاری اعتبار اجتماعی در آن جوامع خواهد شد.
در تاریخ پاره ای از کشورها از دیرباز تاکنون، به رغم تعدد فرهنگ ها اما صرف وجود طبقات اجتماعی اصناف و حرفه ها و شاخص شدن برخی افراد و خانواده ها در نقشهای تأثیر گذار این پایداری نقش ها موجب استمرار اتحاد و همبستگی و صلح و حفظ هویت تاریخی آنان شده است و به نوعی یک هویت تاریخی همبسته برای آن کشورها ایجاد شده است.
در دنیای مدرن و معاصر به رغم تحولات و دیگرگونی های گستره اما مشاهده می شود که همچنان استمرار نقش های اجتماعی موجب درخشش و حفظ اصالت و اعتبار جهانی آنها شده است.
این که در سرزمینی نام و نشان چهره های تأثیر گذار و نامدار در عرصه و میدان های ورزشی ،سیاسی اقتصادی، صنعتی همچنان بر سر زبان هاست و آنان به رغم کهولت و بزرگسالی، هنوز در ارائه تجربه و رهنمود و نقش آفرین هستند و در کشور و زادگاه خویش زندگی می گذرانند و مورد احترام قرار می گیرند، نکته مثبتی است و حاکی از وجود استواری و قوام بافت های اجتماعی در پیشرفته ترین کشورهاست. علت و اسباب این پایداری نقش ها شناخت جایگاه والای آن شخصیت ها و احترام به آن جایگاه و رعایت حقوق اجتماعی درخور توجه برای آنان است.
در جوامع عقب مانده و عقب نگه داشته شده، اما وضع به گونه دیگری است. مجموع شرایط چه بسا به افراد امکان و اجازه رشد و بالندگی اجتماعی را فراهم نکند و یا این اشخاص مورد احترام دولت و مردم خویش قرار نگیرند و یا در تنگنای مضاعف قرار گیرند و امکان محور شدن و شاخص شدن عملاً از آنان سلب می گردد. در چنین جوامع نقش های اجتماعی استمرار ندارد و پایدار نیس ست و عملا امکان همبستگی اجتماعی با محوریت چهره های شاخص و تأثیر گذار شکل نمی گیرد در این جوامع امکان سرآمدگی در هیچ عرصه و میدانی فراهم
نمی شود و چهره های شاخص یا جلای وطن میکنند و یا به حاشیه راندن میشوند و این گونه چنین جوامع بی هویت و سست پیوند و پراکنده و متشتت خواهد شد.
در جامعه قدیم ایران وجود خاندان های علمی، هنری، اقتصادی و سیاسی به رغم روا شدن برخی ستم ها از جانب برخی از آنان به طبقات فرودست، اما با این وجود پیوندی سنتی و پایدار و سلسله مراتبی از نظم اجتماعی را به وجود آورده بود.
با ورود جامعه ایرانی به دنیای جدید و به وجود آمدن دولت های متمرکز و مدرن در ایران، اندک اندک بافت سنتی اجتماعی بر اثر تحولات جمعیتی و اقتصادی بر هم خورد و مجموعه شرایط سیاسی نیز فرصت تربیت و رشد و بالندگی شخصیت ها با نقش های پایدار را کم فروغ نمود و جامعه ایرانی را از وجود اشخاص و خاندان های با قوام و اصیل هنری و تولیدی و علمی محروم ساخت.
از سوی دیگر و به جای الگوپذیری از جوامع مدرن جهان امروز که احترام و اعتبار شخصیت های برتر خود را پاس می دارند، اما جامعه ایران با بدگمانی هر چه تمام تر چهره های علمی و صنعتی و فرهنگی خود را به انحای مختلف و از جمله طرد سنت و رو آوردن به مدرنیته، مورد بی احترامی و نقدهای تند قرار داد و این گونه و با دستان خویش همبستگی اجتماعی خود را رشته کردیم و عملاً از استمرار نقش های تأثیر گذار در جامعه در همه عرصه ها محروم شدیم.
منبع: روزنامه خوزی ها
انتهای پیام