کیسینجر یکی از بینظیرترین چهرههای عمومی عصر خود بود که میراثش با خونریزی در سراسر جهان پیوند ناگسستنی دارد. از دید منتقدانش، او مترادف با خشونت قدرت آمریکا و برخی از پرهزینه ترین تصمیمات سیاست خارجی در تاریخ معاصر بود.
سیاست شرق _ هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا، که به دلیل نقش کلیدی خود در گسترش حضور آمریکا در ویتنام و بمباران کامبوج ، کودتا علیه سالوادور آلنده و اقدامات دیگر آمریکا مورد محکومیت و اتهامات بین المللی قرار داشت، روز چهارشنبه در سن ۱۰۰ سالگی، درگذشت.
به نقل از ان بی سی نیوز (NBC NEWS)، شرکت مشاوره کیسینجر مرگ او را اعلام کرد و گفت که او در خانه اش در کنتیکت درگذشت و هیچ دلیلی نیز، ارائه نشد.
کیسینجر، یک پناهنده یهودی از آلمان نازی، به اوج تشکیلات سیاسی آمریکا رسید و به نوبه خود شخصیتی تاثیرگذار تبدیل شد. او وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی در زمان دو رئیس جمهور جمهوری خواه، ریچارد نیکسون و جرالد فورد بود و برای چندین دهه به رهبران قدرتمند هر دو حزب سیاسی آمریکا مشاوره می داد.
او بهعنوان یکی از دیپلماتها و شخصیت های برجسته روابط بینالملل در قرن بیستم شناخته شد، یکی از نمایندگان «رئالسیاست» که عادیسازی روابط با چین را تنظیم کرد و به کاهش تنشها بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد.
کیسینجر در کاخ تابستانی در پکن به همراه وانگ هسیائو، یکی از اعضای برجسته انجمن خلق چین برای دوستی با کشورهای خارجی، در سال ۱۹۷۱
کیسینجر جایزه صلح نوبل را برای مذاکره در مورد حل و فصل پایان جنگ ویتنام دریافت کرد و به طور مشترک با لو دوک تو از ویتنام شمالی، که این افتخار را نپذیرفت، دریافت کرد. کیسینجر به باز کردن روابط دیپلماتیک بین ایالات متحده و چین در دوران دولت نیکسون در اوایل دهه ۱۹۷۰ کمک بسیار کرد.
اما او همچنین یکی از بینظیرترین چهرههای عمومی عصر خود بود که میراثش با خونریزی در سراسر جهان پیوند ناگسستنی دارد. از دید منتقدانش، او مترادف با خشونت قدرت آمریکا و برخی از پرهزینه ترین تصمیمات سیاست خارجی در تاریخ معاصر بود.
مخالفان، کیسینجر او را به خاطر نقش محوری که در گسترش دخالت نظامی ایالات متحده در ویتنام ایفا کرد، بمباران گسترده کامبوج و حمایت از رژیم های وحشیانه در آرژانتین، شیلی، اندونزی و پاکستان محکوم کردند. پر سر و صداترین مخالفان، او را جنایتکار جنگی خطاب کردند و حتی برخی از او خواستند در دادگاه لاهه با اتهامات خود روبرو شود.
جهان بینی کیسینجر حول محور “رقابت قدرت های بزرگ” می چرخید – این ایده که تصمیمات اتخاذ شده توسط ایالات متحده، متحدان و رقبای آن عموماً با انگیزه منافع ملی آنها است نه نگرانی در مورد دیگران یا حتی هنجارهای اخلاقی پذیرفته شده است.
کیسینجر در طی یک کنفرانس خبری در سال ۱۹۷۳
او جوایز متعددی از جمله مدال آزادی ریاست جمهوری (۱۹۷۷)، بالاترین افتخار غیرنظامی کشور، و مدال آزادی (۱۹۸۶) را دریافت کرد، جایزه ای که به ۱۰ تن از مهم ترین شخصیت های فرهنگی متولد خارج آمریکا داده می شود.
هاینز آلفرد کیسینجر، در ۲۷ می ۱۹۲۳،در یک خانواده یهودی در شهر فورث در منطقه باواریا آلمان به دنیا آمد. او در کودکی با یهودستیزی شدید مواجه شد و در سال ۱۹۳۸ خانواده اش برای فرار از رژیم نازی آدولف هیتلر به ایالات متحده مهاجرت کردند.
کیسینجر در ۱۹ ژوئن ۱۹۴۳ تابعیت ایالات متحده را دریافت کرد. او در همان سال به ارتش ایالات متحده پیوست و در طول جنگ جهانی دوم، به عنوان مترجم و افسر اطلاعاتی در جبهه اروپا خدمت کرد. سپس وارد دانشگاه هاروارد شد و مدرک لیسانس (۱۹۵۰)، فوق لیسانس (۱۹۵۲) و دکترا (۱۹۵۴) گرفت.
سالی که دکترای خود را دریافت کرد، به عنوان مربی به دانشکده هاروارد پیوست. او در سال ۱۹۶۲ استاد دولت شد و از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۹ برنامه مطالعات دفاعی دانشگاه را مدیریت کرد.
با گذشت زمان، کیسینجر خود را به عنوان یک متخصص سیاست معرفی کرد که تخصص او در زمینه امنیت، توسط دولت ایالات متحده مورد بهره برداری قرار گرفت. او از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۸ به عنوان مشاور امنیت در آژانس های مختلف فدرال خدمت کرد، دوره ای که دوره ریاست جمهوری دوایت دی. آیزنهاور، جان اف کندی و لیندون بی. جانسون را در بر گرفت.
کیسینجر از رویکردی عمل گرایانه تر برای حل مناقشه جهانی و روابط قدرت دفاع می کرد. او یک نیروی راهنمای فکری کلیدی در پشت موضع «پاسخ انعطافپذیر» کاخ سفید در قبال اتحاد جماهیر شوروی بود و سیاست دولت آیزنهاور مبنی بر انتقامجویی عظیم هستهای در برابر تهاجم احتمالی کمونیستی را رد کرد.
زمانی که در سال ۱۹۶۸، ریچارد نیکسون، رئیس جمهور منتخب، کیسینجر را به عنوان مشاور امنیت ملی منصوب کرد، به سطح جدیدی از شهرت رسید. این دو مرد وارث بحرانهای سیاست خارجی- جنگ در ویتنام، تشدید تنشها با اتحاد جماهیر شوروی – بودند و به دنبال بازسازی سیاست خارجی ایالات متحده بر اساس علائق ژئوپلیتیکی و فلسفههای قدرت خود بودند.
کیسینجر به سرعت به یکی از اعضای کلیدی دولت نیکسون تبدیل شد و پس از آنکه نیکسون او را به عنوان پنجاه و ششمین وزیر امور خارجه، در پاییز ۱۹۷۳،منصوب کرد، جایگاه او را افزایش داد. اما میراث بین المللی او تا حد زیادی دو قطبی شده است: آیا او بزرگترین دیپلمات آمریکا، یک واقع گرا تهاجمی، آماده برقراری تماس های سخت در زمان بالقوه آرماگدون بود؟ یا یک جنایتکار جنگی مسئول برخی از تاریک ترین بخش های سیاست خارجی واشنگتن؟
اما تحسین کنندگان کیسینجر و دیپلماسی، اجلاس سران را به عنوان محوری برای دستیابی به تنش زدایی با شوروی معرفی می کنند که به توافقات منع گسترش تسلیحات هسته ای مانند مذاکرات محدودسازی تسلیحات استراتژیک یا SALT 1 که در سال ۱۹۷۲ امضا شد، به اوج خود رسید.
در همین حال، دیدارهای مخفیانه او، که منجر به سفر تاریخی نیکسون به چین در همان سال شد، که حامیان آن را پایه و اساس افزایش روابط چین و غرب در دهه های بعد می دانند و نظم جهانی پس از جنگ را تغییر داد.
اما برای منتقدان، نام او برای همیشه نه با چین یا روسیه، بلکه با کامبوج پیوند خورده است، جایی که او مجوز بمباران مخفیانه آنجا را در طول جنگ ویتنام، صادر کرد.
هم او و هم نیکسون به این باور رسیدند که ایالات متحده نمی تواند یکسره در جنگ ویتنام پیروز شود، در عوض به دنبال چیزی بودند که رئیس جمهور معروف، آن را “صلح با افتخار” نامید – عقب نشینی نیروهای آمریکایی در ازای حل و فصل قابل قبول برای متحدانش در ویتنام جنوبی.
برای این منظور، آنها تشدید شدیدی را در جنگ، از جمله یک سری بمباران بیسابقه و بیوقفه در پایگاههای همسایه کامبوج بود.
به دستور نیکسون، کیسینجر به طور خصوصی دستور داد که «هر چیزی که پرواز میکند» به «هر چیزی که حرکت میکند» ضربه بزند، در نتیجه ۲.۷ میلیون تن مهمات در کامبوج ریخته شد و حتی بیشتر از آنچه که متفقین در طول جنگ جهانی دوم از آسمانها فرو ریختند.
بسیاری از محققان بر این باورند که کامبوج را در اواخر آن دهه به سمت نسل کشی کشانده است که بیش از ۱.۷ میلیون نفر – بیش از ۲۰٪ از جمعیت کشور – را به قتل رساند.
اقدامی که چند دهه بعد باعث شد که سناتور برنی سندرز، در یک مناظره اولیه تلویزیونی دموکرات ها با وزیر سابق، کیسینجر را به عنوان “یکی از مخرب ترین وزیران امور خارجه در تاریخ مدرن این کشور” توصیف کند.
اما هیلاری کلینتون در فوریه ۲۰۱۶، در طول مبارزات انتخاباتی پس از آنکه سلف خود در دوران نیکسون را «دوستی» خواند که برای مشاورههای سیاسی بر او تکیه کرده بود، مورد انتقاد مترقیها قرار گرفت.
اما بسیاری، در انتقادات خود پا را فراتر گذاشتند. نویسنده فقید کریستوفر هیچنز از جمله کسانی بود که معتقد بودند کیسینجر باید به دلیل «جنایات جنگی» تحت تعقیب قرار می گرفت، همانطور که او در سال ۲۰۰۱ در کتاب “محاکمه هنری کیسینجر” استدلال کرد. جوزف هلر، نویسنده رمان ضدجنگ کثیف «Catch-22»، کیسینجر را در کتابی در سال ۱۹۷۹ بهطور به یاد ماندنی توصیف کرد: «مردی نفرتانگیز که جنگ را با خوشحالی به پا کرد».
کامبوج تنها کشوری نیست که میراث کیسینجر در آن خشونت و هرج و مرج است. او متهم به حمایت از رژیم نظامی پاکستان در طول جنگ آزادیبخش بنگلادش در سال ۱۹۷۱ و حمایت از تهاجم اندونزی به تیمور شرقی در سال ۱۹۷۵ است. شاید نقش او در کمک به دیکتاتور نظامی شیلی، آگوستو پینوشه برای سرنگونی رئیس جمهور منتخب دموکراتیک کشور، سالوادور آلنده در سال ۱۹۷۳ نیز، مورد انتقاد بود. اقدامی که کیسینجر، علت آن را ، ترس از تهدید قدرت جهانی آمریکا، به وسیله «دولت منتخب مارکسیست موفق آلنده» عنوان نمود.
نیکسون در سال ۱۹۷۲ مجدداً برای دومین دوره در کاخ سفید انتخاب شد، اما دوران ریاست جمهوری او به زودی با رسوایی واترگیت که جایگاه مردمی و حمایت کنگره را از بین برد، غرق کرد.
نیکسون در آگوست ۱۹۷۴ که با تهدید استیضاح روبرو شد، تصمیم به استعفا گرفت و نیکسون رسماً نامه استعفای خود را به کیسینجر تسلیم کرد.
نیکسون در ۹ آگوست ۱۹۷۴ سمت خود را ترک کرد. معاون رئیس جمهور، جرالد فورد، جانشین او شد. کیسینجر به عنوان دیپلمات ارشد فورد باقی ماند. در سالهای فورد، کیسینجر مورد انتقاد شدیدتری در طیف سیاسی آمریکا قرار گرفت و برخی از ابتکارات کلیدی او – به ویژه تنش زدایی که شروع به فروپاشی ویتنام جنوبی در سال ۱۹۷۵ به دست کمونیست ها افتاد، شد از آن جمله بود.
کیسینجر تا پایان دوره ریاست فورد در ژانویه ۱۹۷۷ خدمت کرد.
پس از ترک خدمت عمومی، کیسینجر یک گروه مشاوره بین المللی به نام Kissinger Associates راه اندازی کرد و شهرت خود را به عنوان یک روشنفکر عمومی، دانشگاهی و مفسر رسانه ای تضعیف کرد. او چندین کتاب، از جمله کتاب هایی در مورد چین، دیپلماسی، استراتژی و ظهور هوش مصنوعی نوشت.
اما کیسینجر متهم شد که در نوشتن خاطراتش، حقایق را پنهان کرده است تا شهرت و نقش خود در تاریخ را افزایش دهد. به عنوان مثال، در انعکاس اولین سفر خود به چین در سال ۱۹۷۱، او نوشت که تایوان «فقط به اختصار ذکر شد»، در حالی که در واقع سوابق منتشر شده چندین دهه بعد نشان میدهد که او امتیازات چشمگیری را در مورد این جزیره مورد مناقشه به امید جلب حمایت چین در ویتنام ارائه کرده است.
جیمز مان، یکی از مقیمان دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جانز هاپکینز که سه کتاب در مورد چین نوشته است، گفت: «بی انصافی نیست که بگوییم او در مورد این ملاقات دروغ گفته است».
مان افزود: “مزایای گشایش با چین و تنش زدایی با شوروی در مقابل کامبوج، بنگلادش و غیره.” اما من فکر میکنم اقدامات او در پست اداری لکهای بر دوران ریاستجمهوری او باقی گذاشته است.»
کیسینجر در مصاحبههایی در حدود صدمین سالگرد تولدش در ماه مه گفت که بسیاری از رهبران جهان – از جمله شی جین پینگ، رئیسجمهور چین و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه – اگر او بدون برنامه با آنها تماس تلفنی برقرار کند، پاسخ خواهد داد.
این در حالی است که، روابط کیسینجر و مقامات چینی، همچنان برقرار و دوستانه بود.
انتهای پیام