تحقیقات نشان داد که کسانی که جد و جهدشان برای کسب درآمد بیشتر از هشت برابر ضروریات زندگیشان است، نادانسته در حال کاهش میزان خوشی زندگی شان هستند.
سیاست شرق _ استاد «مصطفی ملکیان»، فیلسوف« اخلاق»، دربارهی جد و جهد نکردن افراطی، برای کسب درآمد و ملزومات دیگر زندگی و ضرورت سادهزیستی، چنین متنی را در صفحه شخصیاش در تلگرام نوشتهاست:
در دانشگاه هاروارد در آمریکا، تحقیقاتی در سطح جهانی، به مدت ۲۵ سال تحت نظارت ریاست دانشگاه هاروارد انجام گرفت. در این تحقیقات نزدیک به ۶۰۰ روانشناس، جامعه شناس، اقتصاد دان، فیلسوف، عالم اخلاق و الهیدان شرکت داشتند. جامعه ی آماری این تحقیقات، کشور خاص نبود و در واقع ساکنین این کره ی خاکی، جامعهی آماری این تحقیقات تشکیل می دادند.
نتیجهی این تحقیقات، به رئیس جمهور آمریکا تحویل شد. چرایی انجام گرفتن این تحقیقات نیز داستان مفصل و جذابیست که مجال خود را می طلبد.
در آغاز این تحقیق، حدس هایی وجود داشت که ۲۰۰ عامل مطرح شده بود که این ۲۰۰ عامل، بر خوشی و ناخوشی انسان ها تاثیر گذارند.
بعد از انجام تحقیقات، نشان داده شد که ۱۹۲ عامل از این ۲۰۰ عامل، همبستگی معناداری با خوشی زندگی ندارند، اما ۸ مورد است که به خوشی انسانها مربوط می شوند. و این خوشی چنین است که برای مثال وقتی صبح چشممان را باز می کنیم، خوشحال باشیم که چشممان به زندگی باز شده است. در اعلام نتایج این تحقیقات، مهمترین عامل سنخ روانی معرفی شد. و سنخ روانی هم عبارت است از اینکه انسان درون گرا با شد یا برون گرا، کنش پذیر باشد یا کنش گر، شهودی باشد یا حسی، احساسی باشد یا متفکر، دریافت کننده باشد یا قضاوت گر و…
در واقع بسته به اینکه در کدام فایل- از ۳۲ فایلی که هر یک از انسان ها در آن جای می گیرند- قرار گرفته باشیم، مستعد خوشحال بودن هستیم. و این عامل اول، ارادی و اختیاری نیست و ما هیچ گونه اختیاری بر آن نداریم. در واقع انسان، با سنخ روانی خود به دنیا می آید.
دومین عامل درآمد فرد است. نتیجهی تحقیقات نشان داد که درآمد، نسبت به زندگی، سه حالت دارد:
فرض کنید که ضروریات زندگی انسان، x تومان باشد.
اگر درآمد انسان کمتر از x تومان باشد، احساس خوشی در زندگی شدیدا افت می کند.
اگر درآمد انسان بین x تومان و هشت برابر x تومان(۸x) باشد، هر چقدر انسان بیشتر درآمد داشته باشد، احساس خوشی او در زندگی افزایش پیدا می کند.
اگر درآمد انسان، بیش از هشت برابر x تومان(۸x) باشد، هر چقدر درآمد انسان بیشتر می شود، احساس خوشی در زندگی به شدت کاهش پیدا می کند. یعنی انسان به لحاظ روانی به چند جهت، تحمل درآمدی بیشتر از این را ندارد.
در ادامه وقتی که درآمد انسان، سی برابر xتومان(۳۰x) و یا بیشتر از این سی برابر باشد، میزان خوشی او، به اندازه ی کسی است که x تومان در آمد دارد. یعنی احساس خوشی فردی که سی برابر یا بیش از سی برابر ضروریات زندگی خود درآمد دارد، با احساس خوشی فردی به اندازه ی ضروریات زندگی خود درآمد دارد، برابر است.
نتایج بالا، به لحاظ درآمد مطرح شده اند و در احساس خوشی انسان، هفت عامل دیگر نیز موثر اند. این تحقیقات نشان داد که کسانی که جد و جهدشان برای کسب درآمد بیشتر از هشت برابر ضروریات زندگیشان است، نادانسته در حال کاهش میزان خوشی زندگی شان هستند.
انسان هر چقدر مشغله های کاری خود را کم تر کند و سبک بار تر باشد، فرصت شکوفایی و سربرآوردن به استعدادهای خود داده است و این استعدادهای درونی خود را نشان نمی دهند، مگر اینکه انسان کمی به خود استراحت دهد و دائما در حال جنب و جوش و خروش نباشد.
اگر توجه شود، عارفان بزرگ، شاعران بزرگی نیز بوده اند. این حس شاعرانه، زمانی در انسان بروز می کند که انسان دارای یک سکون و قراری به دور از مناسبات مادی باشد. زندگی انسان ها، هر چقدر ساده تر می شود، فراورده های آن نیز بیشتر می شود. انسان های بزرگ تاریخ در حوزه های مختلف هنر، الهیات، علم، فلسفه وادبیات و … زندگی های ساده ای داشته اند و این سادگی گاه اجباراً بوده است و گاه خودخواسته.
توماس آکوینی، از بزرگان عالَم مسیحیت است (به عقیده ی بسیاری، بزرگترین فرد است). وی ۵۹ سال عمر کرده است و در این مدت، آثاری از او به جای مانده است که به گمان من اگر کسی با تمام استعدادهای خود به مطالعه ی این آثار بپردازد، ۳۰۰ سال زمان برای خواندن و فهم آن ها احتیاج دارد! آکویناس، بار و بُنه زندگی خود را کم کرده بود که چنین استعدادهای خود را شکوفا کرده بود.
تا وقتی که آب درون حوض تلاطم دارد و فواره ی آن کار می کند، کف حوض معلوم نیست، اما وقتی این آب به سکون و ارامش می رسد، آن وقت است که کف حوض را می توان دید.
انتهای پیام