نهج البلاغه به عنوان گرانقدرترین مجموعه آموزه های امام علی(ع)، راه گشای شناخت عدالت و آموزگار برپایی عدالت فراگیر است؛ و از جمله ملازمات اساسی تحقق عدالت،«شناخت حقوق» و« برپایی و پاسداشت» آن است.
سیاست شرق _ در اندیشه و سیره امام علی(ع)، عدالت و برپایی آن، مهم ترین و والاترین موضوع زیست انسانی- ایمانی است، به گونه ای که جز در پرتو عدالتی فراگیر، نمی توان از دین و ایمان، و سلامت و سعادت، به درستی سخن راند و زندگی انسانی و ایمانی داشت، و در عرصه جامعه، سیاست، حکومت، مدیریت، اقتصاد، قضاوت و دیگر عرصه ها از سلامت و کمال بهره مند بود.
آن چه در رویکرد به عدالت، اساسی است؛ این است که راه برپایی و تحقق عدالت چیست؟ بی گمان تا مفهومی روشن از عدالت ارائه نشود، نمی توان عدالتی را پی گرفت، و تا ملازمات تحقق عدالت تبیین نگردد و به درستی به اجرا درنیاید، عدالتی محقق نمی شود، و نیز تا عدالت در همه حوزه های آن مورد توجه قرار نگیرد، عدالت فراگیر معنا نمی یابد.
نهج البلاغه به عنوان گرانقدرترین مجموعه آموزه های امام علی(ع)، راه گشای شناخت عدالت و آموزگار برپایی عدالت فراگیر است؛ و از جمله ملازمات اساسی تحقق عدالت،«شناخت حقوق» و« برپایی و پاسداشت» آن است.
در این جهت لازم است عدالت بر مبنای آموزه های امیرمؤمنان علی (ع)، مفهوم شناسی گردد تا مشخص شود که در پرتو عدالت چه روی می دهد، و نیز لازم است، مفهوم حقوق، شناسایی، تا معلوم گردد که کدام حوزه از حقوق، ملازم عدالت انسانی است که باید پی گرفته شود و برپا گردد؛ و این که ملازمت و پیوند و همگامی عدالت و حقوق چگونه است، تا بتوان از راه تبیین حقوق و ترسیم ملاحظات حقوقی و پاسداشت همه جانبه حقوق، مسیر تحقق عدالت را هموار کرد.
در نگاه امیرمؤمنان علی (ع)، هیچ چیز چون عدالت و عدالت خواهی، قدر و قیمت ندارد، و هیچ چیز در جایگاه و اهمیت، با آن برابری نمی کند، چنان که در بیانی روشن و استوار فرموده است:
«همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا برابر « امر به معروف و نهی از منکر» چون آب دهانی است در برابر دریای ژرف و مواج. و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک کنند و نه از مقدار روزی بکاهند. و برتر از همه این ها، سخن عدالت [خواهانه] است که رو در روی حاکمی ستمگر گویند.»(نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴).
امام علی(ع)، عدالت خواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا برتر و والاتر می داند؛ و بی گمان، اگر کسی چنین به عدالت و عدالت خواهی بنگرد، بیش ترین تلاش را در راه عدالت و تحقق همه جانبه آن خواهد کرد؛ و امیرمؤمنان علی (ع)، خود چنین بود و چنین کرد. او عدالت را بنیاد اصلی زندگی آدمیان می دید که بدون آن همه چیز بی بنیاد است. در آموزه های آن حضرت آمده است:
« عدالت، محکم ترین بنیاد است».( شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۲۱۶).
این بنیاد، مهم ترین بنیاد در زندگی آدمیان و مایه سلامت و بهروزی آنان است:
« خدای پاک از هر کاستی، عدالت را برپادارنده ی مردمان، مایه دوری آنان از ستم ها و گناهان، و روشنی چراغ اسلام قرار داده است.»( همان، ج ۳، ص ۳۷۴).
به سامانی جامعه، سلامت روابط و مناسبات آن در حوزه های گوناگون پیشرفت و تعالی فردی و اجتماعی و… همه و همه در گرو عدالت است؛ حتی دین و دینداری، منهای عدالت و عدالت ورزی، راه به جایی نمی برد. با چنین
نگاهی به عدالت، امام علی(ع) فرموده است:
« عدالت، سرآمد ایمان، و گردآورنده نیکی هاست»( همان، ج ۲، ص ۳۰).
سخن از دین و ایمان، و نیکی و درستی، بدون عدالت، فقط سخن است و زمینه تحقق نمی یابد؛ زیرا در صورت بی عدالتی، هیچ چیز در جای خود نخواهد بود و حقوق و حدود به راحتی زیر پا گذاشته می شود، و هیچ چیز به سامان نخواهد ماند. اما پرسش اساسی این است که عدالت چگونه و با چه ملازماتی تحقق می یابد؟
عدالت مقوله ای مجرد و بریده از دیگر مقولات نیست، بلکه در مفهوم و مصداق، و اجرا و تحقق به مقولاتی پیوند دارد؛ پیوندی درهم تنیده که بدون لحاظ و پاسداشت آنها، عدالت معنا نمی یابد؛ چنان که بدون آنها از عدالت سخن به میان آید، و اجرا و تحقق عدالت بی آنها مطرح شود، عدالتی بی محتوا و ناکارآمد و فاقد ملازمات و ضروریات خود است. درواقع، عدالت منهای ملازماتش، قابلیت تحقق ندارد، و به سرعت به ضد خود، تبدیل می شود، یا صورتی از عدالت مطرح می گردد و تحت لوای آن بی عدالتی اعمال می شود.
از مجموعه آموزه های امام علی(ع) در نهج البلاغه و در خانواده احادیث آن می توان دریافت که از مهم ترین و اساسی ترین ملازمات عدالت و تحقق آن،«حقوق» است. تا زمانی که حقوق در حوزه های مختلف آن، به درستی تبیین و تعریف نشود و در همه عرصه های آن، پاسداری نگردد و بر عمل به حقوق پایداری صورت نگیرد، عدالتی جلوه نمی یابد، چنان که امام علی(ع) در خطبه ای که در عرصه پیکار صفین درباره حقوق ایراد کرد، فرمود:
فإذا أدت الرعیه الی الوالی حقه، و أدی الوالی الیها حقها، عز الحق بینهم، و قامت مناهج الدین، و اعتدلت معالم العدل( همان، خطبه ۲۱۶).
پس چون مردمان حق سرپرست را بگزارند، و سرپرست نیز حق مردمان را به جای آرد، حق در میانشان بزرگ مقدار شود، و راه های
روشن دین برپا گردد، و نشانه های عدالت بر جای ایستد.
بر این مبنا، شناخت پیوند تنگاتنگ عدالت و حقوق، و تلاش برای محقق عدالت از مسیر پاسداشت حقوق، از آموزه های اصلی و راه کارهای اساسی در اندیشه و سیره امام علی(ع) در نهج البلاغه است.
« عدالت» در لغت، اصلی است که بر حد وسط میان افراط و تفریط و راست و مستقیم دلالت می کند، و بر مبنای این اصل، معانی متعددی آمده است؛ از جمله مساوات، استقامت، حکم به حق، همانندی، همسنگی، درستی، میزان بودن و نقیض جور( کتاب العین، ج ۲، ص ۴۵۱۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، صص ۶۴۲-۷۴۲؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۸، ص ۵۵).
مفهوم عدالت، همچون خود عدالت، از دیرباز، مفهومی مورد توجه و میدان دار مباحثی اساسی بوده است؛ زیرا این مفهوم و مصداق پیوسته دغدغه آدمیان و هدفی در زندگی، و روشی برای تحقق آرمان ها و مطلوب هایشان بوده است. در این میان، امیرمؤمنان(ع) علی، با جایگاه ویژه خود، در راه تلاش برای تحقق عدالت انسانی، درباره عدالت و مفهوم شناسی آن، به طور مستقیم و غیرمستقیم، سخن ها گفته است که در این بین می توان پنج مفهوم را مورد توجه قرار داد.
۱_ قرار دادن و قرار یافتن هرچیز در جای خودش
این مفهوم از عدالت که دارای سابقه ای دیرین است، بدین معناست که هر چیز و هرکس، در هر حوزه و جایگاهی، آن جا قرار گیرد که بایسته و شایسته آن است، چنان که امام علی(ع) در این باره فرمود:
عدالت کارها را بدانجا می نهد، که باید( نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷).
ملای روم در بیان این مفهوم چنین سروده است:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چه بود؟ وضع در ناموقعش
(مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت ۲۵۹۶)
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را
ظلم چه بود؟ آب دادن خار را
عدل وضع نعمتی در موضعش
نه به هر بیخی که باشد آب کش
ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعی
که نباشد جز بلد را منبعی
(همان، دفتر پنجم، ابیات ۱۰۸۹-۱۰۹۱)
این مفهوم در تمام سخنان و عملکرد عدالت خواهانه امیرمؤمنان علی(ع) لحاظ شده است. تلاش امام (ع)در حکومت خود بر این بوده است که همه چیز در جای خود قرار گیرد، چنان که در نخستین سخنان خود در مدینه پس از بیعت فرمود( نک: نهج البلاغه، کلام ۱۶).
امیرمؤمنان(ع) علی آن گاه که سخن از مدیریت به میان می آورد، نخستین چیزی که بدان توجه می دهد، قرار گرفتن هرکس، براساس شایستگی هایش، در جای مناسبش است، و این مفهوم عدالت در این حوزه است( نک: همان، خطبه ۱۷۳). پاسداشت این مفهوم از عدالت، هرچیز را به سامان می آورد، و خیانت در آن، همه چیز را به نابسامانی می کشاند، چنان که امام علی(ع) در نامه ای به قاضی منصوب از جانب خویش در اهواز نوشت( دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۳۱):
عدالت این است که هرکس در هر چیز در جای خود قرار گیرد، و این قرار گرفتن، براساس شایستگی ها باشد، تا راه راست و موفقیت و رستگاری رخ نماید(نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷).
این مفهوم در همه امور روان است، که هرکجا پاس داشته شود، عدالت معنا یافته، و هرکجا ناروایی صورت گیرد، ستم پدید آمده است.
۲_ انصاف و داد
واژه « انصاف» از ماده « نَصف» و « نُصف» و « نِصف» به معنای چیزی را نصف کردن یا به نیمه رساندن است، چنان که گویند:
«نصفت عمری»به نیمه ی عمر رسیدم؛ « نصف النهار»: روز به نیمه رسید؛ « نصف الشیء بین الرجلین»؛ آن چیز را میان آن دو مرد به نصف تقسیم کرد؛ و به هرکدام نیمی از آن را داد؛ « ینصف انصافاً الشیء»: آن چیز نصف شد و به نیمه رسید(کتاب العین، ج ۳، صص ۱۷۹۹-۱۸۰۰؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۵، صص ۴۳۱-۴۳۲؛ لسان العرب، ج ۱۴، صص ۱۶۵-۱۶۶).
« انصاف» در روابط و مناسبات اجتماعی و امور سیاسی و اداری به مفهوم نصف کردن سود و زیان میان خود و دیگران و پاس داشتن « داد» و حفظ حقوق دیگران همانند حفظ حقوق خود، و در مقام داوری حقوق طرفین را یکسان و برابر رعایت کردن است.
انصاف در این وادی، بدین معناست که هرکس حقوق دیگران را رعایت کند و آن را چون حقوق خود بداند و برای دیگران حقوقی برابر خود قائل باشد و آن چه برای خود می خواهد، برای دیگران نیز بخواهد و مزایا و بهره های زندگی را میان خود و مردمان برابر تقسیم نماید( نک: نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص ۵۷۱). همچنین به معنای دادخواهی و گرفتن حق و دادن آن است. در آموزه های علی آمده است:
«عدالت یعنی انصاف».( نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱).
آن حضرت در سخنی در اوایل زمامداری خود، نک: الارشاد، صص ۱۱۶-۱۱۷)، به موضع گیری دادخواهانه ی خویش اشاره کرده و فرموده است:
به خدا سوگند، که داد ستمدیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم، و مهار ستمکار را بگیرم و به ناخواه او، تا به آبشخور حق کشانم(نهج البلاغه، کلام ۱۳۶).
در این جا عدالت خواهی، تلاش برای تحقق عدالت، در معنای انصاف و دادستانی؛ و گرفتن حق ستمدیده و رساندن آن حق به وی، آمده است. همچنین حضرت در نامه ای به کارگزاران خراج فرموده است:
«پس داد مردم را از خود بدهید»( همان، نامه ۵۱).
یعنی کارگزاران در رفتار و مناسبات خود و انجام وظایف و مأموریت های خویش، از روی عدالت و داد رفتار و عمل کنند و هیچ حقی را زیرپا نگذارند و حقوق مردمان را به درستی، همچون حقوق خود پاس دارند. عمل به عدالت، یعنی دادستانی و حقوق دیگران را چون حقوق خود دانستن و پاس داشتن در نگاه پیشوایان دین از مصداق های برتر، عمل به عدالت است، چنان که امام باقر(ع) فرموده است:
هیچ عدالتی مانند انصاف نیست( تحف العقول، ص ۲۰۸؛ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۵).
در این جهت امیرمؤمنان(ع) علی به اسود بن قطبه،(۲) سردار سپاه حلوان(۳)، فرموده است:
بی گمان ستم را با عدل عوض ندهند. پس خود را از آن چه مانند آن را برای خود نمی پسندی دور ساز، و جان خود را در کاری که خدا بر تو واجب فرمود در باز، در حالی که پاداش آن را امیدواری و از کیفرش ترسانی( نهج البلاغه، نامه ۵۹).
۳_ مساوات
عدالت درآن جا که سخن از حقوق عمومی و قرار گرفتن در برابر قانون و بهره مندی از فرصت های اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی است، به مفهوم مساوات و برابری است؛ و آن جا که سخن از حقوق شخصی و مراتب و ملاحظه توانمندی های گوناگون است، به مفهوم تفاوت و تناسب حق ها است. امیرمؤمنان علی(ع)، به شدت به این امر توجه داشت و تلاش می کرد که این مفاهیم در جای خودش به درستی شناخته گردد و پاس داشته شود. چنان که در نامه خود به اسود بن قطبه، سردار سپاه حلوان، فرمود:
« پس باید کار مردم در آن چه حق است، نزد تو یکسان باشد، که ستم را با عدل عوض ندهند»(همان).
امام (ع)روشن کرده است که در آن چه حقوق مردم و حقوق عمومی شمرده می شود، عدالت به معنای مساوات است، و جای هیچ گونه تفاوت نیست، که در صورت تفاوت گذاری، ستم برآنان است. هم چنین در بهره های عمومی، عدالت ورزیدن به معنای پاس داشتن مساوات است، چنان که امام علی(ع) در نامه خود به مصقله پسر هبیره شیبانی که از جانب حضرت کارگزار اردشیر خره( فیروزآباد) بوده، همین معنا را بیان فرموده است( همان، نامه ۴۳). امیرمؤمنان علی (ع) بهره های عمومی و سرانه ی جامعه را به مساوات داد و بر آن پافشرد که آن را عمل به عدالت می دانست. آن حضرت در پاسخ به پیشنهاد برخی از یاران مبنی بر زیر پا گذاشتن مساوات در تقسیم بهره های عمومی و سرانه ی جامعه، بیش تر دادن به اشراف عرب و قریش و آنان که بیم مخالفتشان می رفت و نگرانی از جدا شدنشان و پیوندشان به معاویه وجود داشت( شرح ابن ابی الحدید، ج ۷، ص ۳۷؛ و نیز ر.ک: الکافی، ج ۸، صص ۳۶۰-۳۶۱؛ امالی الطوسی، ج ۲، صص ۳۳۸-۳۴۱؛ بحارالانوار، ج ۳۲، صص ۱۶-۲۹)، فرمود:
آیا مرا فرمان می دهید تا پیروزی بجویم به ستم کردن درباره آنان که سرپرست ایشانم؟ به خدا که نپذیرم تا جهان سرآید، و تا آن گاه که ستاره ای پی ستاره ای برآید. اگر دارایی از آن من بود، همگان را برابر می داشتم، تا چه رسد که دارایی، ازآن خودشان است( همان، کلام ۱۶).
در تمام مواردی که معطوف به قانون، حقوق عمومی، و بهره های همگانی است، عدالت به مفهوم مساوات است. امام علی(ع) در بخشی از خطبه ای که پس از بیعت همگانی در روز دوم از حکومت خویش ایراد کرد، بر این معنا
تأکید فرمود( همان)؛ و در فرمان های حکومتی و عهدنامه های خویش آن را یادآور می شد( نک: همان، نامه ۶ و نامه ۲۷).
پاسداشت حقوق و قوانین و بهره های عمومی به مساوات، و نیز قضاوت و داوری، به دور از ملاحظات تبعیض آمیز از مفاهیم اساسی عدالت است. به بیان امیرمؤمنان علی(ع):
از برترین گزیده ها و بهترین پشتیبان ها این است که در قضاوت، عدالت را به کار بندی و آن را در بین ویژگان و همگان یکسان اجرا نمایی( عیون الحکم و المواعظ، ص ۴۷۱).
۴. رعایت حقوق و رساندن هر ذی حقی به حقش
از مفاهیم اساسی و کلیدی عدالت، رعایت حقوق و به جا آوردن آن است، و این که حق هر ذی حقی به تناسب میزان آن، هرچه باشد، ادا گردد. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است:
پس چون مردمان حق زمامدار را بگزارند، و زمامدارحق مردمان را به جای آرد، حق میان آنان بزرگ مقدار شود، و راه های دین پدیدار، و نشانه های عدالت بر جا، و سنت چنان که باید اجرا. پس کار زمانه آراسته گردد، و چشم امید بر پایداری دولت پیوسته، و چشمداشت های دشمنان بسته( نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶).
عدالت در این مفهوم، رعایت حق هر دارای حقی است، هرچند که آن حق داران، مخالفانی باشند همچون خوارج؛ چنان که امیرمؤمنان علی(ع) درباره پاسداشت حقوق آنان به ایشان فرمود:
بدانید که شما نزد ما سه حق دارید که تا هنگامی که همراه ما هستید آنها را از شما باز نمی گیریم؛ شما را از مساجد خدا که نام او را در آنها بر زبان می آورید منع نمی کنیم، و شما را از درآمد عمومی و غنائم تا زمانی که دستتان در جنگ همراه ماست محروم
نمی سازیم، و تا جنگ را با ما آغاز نکرده اید با شما نمی جنگیم ( تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۷۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۳۳۵؛ نهایه الارب، صص ۱۶۵-۱۶۶).
۵. اعتدال و میانه روی
عدالت به مفهوم اعتدال و میانه روی در آموزه های امام علی(ع) و در روابط و مناسبات شخصی، اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه و تأکید است، چنان که در سخنان آن حضرت آمده است:
بر تو باد به میانه روی در کارها، زیرا هرکه از میانه روی روی برگرداند، ستم کند، و هرکه بدان پایبند گردد، به عدالت رفتار کند( غررالحکم، ج ۲، ص ۲۰).
و امیرمؤمنان علی (ع) در سفارشی به فرزندش محمد حنفیه فرموده است:
هرکه میانه روی را ترک کند، از راه حق منحرف شود و ستم کند(المواعظ، ص ۷۵؛ دستور معالم الحکم، ص ۲۸).
این مفهوم از عدالت در نامه امام به یکی از کارگزارانش(۴) چنین آمده است:
« اما بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می کنی و سختی روا می داری؛ ستمشان می ورزی و خردشان می شماری. من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشترک اند نتوانشان به خود نزدیک گرداند، و چون در پناه اسلامند نشاید آنان را راند. پس، در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز. گاه مهربان باشد و گاه تیز، زمانی نزدیکشان آور و زمانی در دورتر. ان شاء الله»( نهج البلاغه، نامه ۱۹).
امیرمؤمنان علی(ع) کارگزار خود را به رفتاری به دور از افراط و تفریط فراخوانده، که عدالت، اعتدال و میانه روی است.
نویسنده:مصطفی دلشاد تهرانی(۱)
پینوشتها:
۱. محقق نهج البلاغه، استاد دانشگاه علوم حدیث.
۲.درباره نام این سردار امام (ع)که قطبه است یا قطنه یا قطیبه میان مورخان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است. ر.ک: وقعه صفین، ص ۶۰۱؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۷؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷۱، ص ۵۴۱.
۳. « حلوان» شهرکی بوده است آباد بر ساحل چپ رودخانه ای به همین نام در جنوب سر پل ذهاب. ر.ک: معجم البلدان، ج ۲، ص ۱۹۲.
۴. با توجه به آن چه بلاذری و یعقوبی نقل کرده اند، این کارگزار، عمروبن سلمه ارحبی است. ر.ک: انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۹۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۳.
منبع:نشریه النهج، شماره ۲۹.
انتهای پیام