حمایت بی قید و شرط روسیه از صربستان در جریان نسل کشی سربرنیتسا ( با مرگ بیش از ۸ هزار نفر) و همچنین پشتیبانی ایالات متحده از اسرائیل، در حملات یک ماهه اخیر به غزه ( با مرگ نزدیک به ۱٠ هزار نفر)، دو روی یک سکه اند.
سیاست شرق _ نسل کشی ، نابودی عمدی یک قوم، به طور کلی یا جزئی است. در سال ۱۹۴۸، کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل ، نسلکشی را به عنوان هر یک از پنج «اقدامی که به قصد نابودی کلی یا جزئی، یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام میشود» تعریف کرد. این پنج عمل عبارت بودند از: کشتن اعضای گروه، وارد کردن صدمات جدی جسمی یا روحی به آنها، تحمیل شرایط زندگی برای نابودی گروه، جلوگیری از تولد و انتقال اجباری کودکان به خارج از گروه. قربانیان به دلیل عضویت واقعی یا تصور شده آنها در یک گروه هدف قرار می گیرند، نه به صورت تصادفی.
کنوانسیون نسلکشی در ماده اول مقرر میدارد که، جنایت نسلکشی ممکن است در چارچوب یک درگیری مسلحانه، بینالمللی یا غیر بینالمللی، بلکه در شرایط صلحآمیز نیز رخ دهد. مورد دوم کمتر رایج است اما هنوز ممکن است. همین ماده تعهد طرفین قرارداد را برای پیشگیری و مجازات جرم نسل کشی تعیین کند.
اما شاید گذشت زمان، حافظه جمعی جهانی را کم رنگ کرده باشد، ولی بدون شک، پاک نکرده است. هرچند که، نزدیک به ۲۸ سال از وقایع منجر به نسل کشی در سربرنیتسا( ۱۹۹۵) گذشته، ولی وقایع یک ماهه اخیر در باریکه غزه، یادآور چنین جنایتی علیه بشریت است؛ جنایاتی که، حقوق بشر را، در نزد قدرت های بزرگ، شرطی و مرتبط با منافع آنها نموده است.
حمایت بی قید و شرط روسیه از صربستان در جریان نسل کشی سربرنیتسا ( با مرگ بیش از ۸ هزار نفر) و همچنین پشتیبانی ایالات متحده از اسرائیل، در حملات یک ماهه اخیر به غزه ( با مرگ نزدیک به ۱٠ هزار نفر)، دو روی یک سکه اند.
هر ساله در ۱۱ جولای، یاد قربانیان کشتار مسلمانان سربرنیتسا در سال ۱۹۹۵، توسط صرب ها، در گورستان یادبود «پوتوکاری»، در شرق بوسنی، گرامی داشته می شود و هزاران بازدید کننده از کشورهای مختلف جهان، در مراسمی در همین رابطه، شرکت می کنند.
محلی که بیش از هشت هزار مرد و پسر، توسط جوخه های مرگ صرب، در دل خاک آرمیدند و هر ساله، یادآور سکوت وجدان جهانیان و بخصوص حمایت ابرقدرتی از شرق (روسیه)، از چنین جنایت ضد بشری بود.
تدفین و خاکسپاری مجدد، هزاران بوسنیایی، پس از کشف گورهای دسته جمعی آنها، چیزی نیست که، جهانیان، فقط کشور صربستان و گروه های شبهه نظامی صرب را، مقصر و عامل این نسل کشی بدانند، بلکه پشتیبانی «روسیه» از متحد اروپایی خود در بالکان، عاملی برای به درازا کشیدن این وقایع و کشتار هرچه بیشتر انسان های بی گناه بود.
روسیه، نتنها در جریان بحران بالکان، بطور تمام قد از صرب ها حمایت نمود، بلکه در تیرماه ۱۳۹۴( جولای ۲٠۱۵)،قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد را، که کشتار سربرنیتسا در سال ۱۹۹۵ را، به عنوان نسل کشی محکوم می کرد، وتو کرد.
هرچند نسل کشی، توسط دادگاه بین المللی و کشورهای مختلف جهان، تائید و محکوم شده بود، اما در چارچوب اهداف سیاست خارجی مسکو در بالکان، و حمایت بی قید و شرط از متحد خود(صربستان) در منطقه سازگار نبود.
ویتالی چورکین، سفیر روسیه در شورای امنیت، گفت: «تقصیر اساساً بر دوش یک نفر است.» او اضافه کرد: «رأی مخالف ما به این معنا نیست، که ما نسبت به رنج قربانیان سربرنیتسا و سایر مناطق بوسنی و هرزگوئین ناشنوا هستیم! ”
نماینده انگلیس در جلسه شورا گفت که از وتوی روسیه خشمگین است. «نسلکشی در سربرنیتسا رخ داد. این یک واقعیت حقوقی است نه یک قضاوت سیاسی»
پیتر ویلسون معاون سفیر سازمان ملل پس از رای گیری به شورا گفت: در این مورد هیچ سازشی وجود ندارد.
چین، نیجریه، آنگولا و ونزوئلا رای ممتنع دادند و ۱٠ عضو باقی مانده شورا رای موافق دادند. رای گیری یک روز به تعویق افتاد، زیرا انگلیس و ایالات متحده تلاش کردند روسیه را متقاعد کنند که این متن را وتو نکند، که همچنین انکار کشتار ۱۹۹۵ را یک نسل کشی محکوم می کرد.
سامانتا پاور، سفیر ایالات متحده در سازمان ملل، که در زمان وقوع قتل عام یک روزنامه نگار ۲۴ ساله در بوسنی بود، گفت: «وتوی روسیه برای آن خانواده ها، دلخراش است و این لکه ننگ دیگری بر کارنامه این شورا است.»
منیرا سوباسیچ، رئیس انجمن مادران سربرنیتسا، که شوهر و پسرش را در قتل عام از دست داد، گفت روسیه باید از وتوی خود شرمنده شود. او گفت: “پس از ۲٠ سال، روسیه نشان داد که به جای عدالت، از جنایت حمایت می کند.”
اما در بحران یوگسلاوی، کشور های مسلمان و سازمان کنفرانس اسلامی، فعالیت دیپلماتیک و همچنین کمک های بسیاری را روانه بوسنی و هرزوگوئین کردند.
«یاکوف میلاتوویچ»، رئیس جمهور مونتهنگرو در پیامی ویدیویی، گفت: نسلکشی در سربرنیتسا بزرگترین تراژدی انسانی در اروپا پس از جنگ جهانی دوم است.
«ماریا گابریل»، وزیر خارجه بلغارستان نیز گفت: ما هرگز نباید آنچه در سربرنیتسا اتفاق افتاد را فراموش کنیم.
«آلبین کورتی»، نخستوزیر کوزوو، گفت که روز بزرگداشت نسلکشی سربرنیتسا به خودی خود مصیبتهای ناگفتنی بسیاری را در خود جای داده است؛ روزی که قتل ۸ هزار و ۳۷۲ انسان بیگناه و جنایات بیشمار تجاوز و شکنجه را به یاد میآوریم.
شورای امنیت سازمان ملل در بهار ۱۹۹۳ سربرنیتسا را «منطقه امن» اعلام کرده بود؛ با این حال، نیروهای تحت فرماندهی «راتکو ملادیچ»، که بعدها به جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت و نسل کشی مجرم شناخته شد، منطقه تحت نظارت سازمان ملل را زیر پا گذاشتند.
حدود ۱۵ هزار نفر از ساکنان سربرنیتسا به کوههای اطراف گریختند، اما نیروهای صرب آنها را پیدا کرده و هزاران نفر را قتل عام کردند.
اجساد قربانیان از ۵۷۰ نقطه در سراسر این کشور پیدا شده است.
در سال ۲۰۰۷، دادگاه بینالمللی دادگستری در لاهه رای داد که نسلکشی در سربرنیتسا انجام شده است.
در ۸ ژوئن ۲۰۲۱، قضات دادگاه سازمان ملل در یک دادگاه بدوی، حکمی را تأیید کردند که «ملادیچ» را به دلیل نسلکشی، آزار و اذیت، جنایات علیه بشریت، کشتار و سایر جنایات جنگی در بوسنی و هرزگوین به حبس ابد محکوم کرد.
اما ۲۸ سال بعد و در نقطه جغرافیایی مقابل سربرنیتسا، در خاورمیانه و سواحل مدیترانه، کشتار دیگری در جریان است و این بار، علاوه بر پسران و مردان، زنان و کودکان نیز، قربانی یکی از شدیدترین کشتار هزاره سوم هستند. نبردی نابرابر و در عین حال، مشابه آنچه که در سربرنیتسا رخ داد.
این واقعه را، نه از ابعاد مختلف نژادی و فرهنگی، بلکه از بعد انسانی، باید با نسل کشی در سربرنیتسا مقایسه کرد، تا حقوق بشر را در تزی قدرت های بزرگ، بهتر درک نمود.
حملات مرگبار و گسترده ارتشی حرفه ای، به بیش از ۲.۳ میلیون انسان در مساحتی کوچک، به نام باریکه غزه، که در محاصره قرار دارد، طی یک ماه، نزدیک به ۱٠ هزار کشته برجای گذاشت. در حالی که، نزدیک به نیمی از آنها را، زنان و کودکان تشکیل می دهند.
در باریکه غزه نیز، مسلمانان قربانی نسل کشی دیگری شده اند، که ابرقدرت دیگری به نام ایالات متحده( همچون روسیه در سربرنیتسا)، در حمایت از اسرائیل، ثابت قدم و مصمم است.
در یوگسلاوی، آمریکا مداخله نظامی کرد، تا به زعم خود، مانع از کشتار بیشتر غیرنظامیان شود، اما در جنگ غزه، با اعزام ناوگان دریایی به مدیترانه و در مجاورت مرزهای فلسطین و همچنین زیردریایی اتمی به منطقه، چیزی جز، حمایت از حملات اسرائیل به مردم فلسطین نبود.
واکنش مرگبار و گسترده به طوفان الاقصی، در حالی که، جهان و سازمان ملل، خواهان پایانی بر آن است، یک جنون بی حد و حصر، در انتقام از زنان و کودکان بی دفاع است، تا اینکه، نبردی علیه گروه های نظامی فلسطینی، که در مرز های غزه، مستقر هستند.
وتوی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، برای آتش بس فوری و کمک رسانی به مردم غزه و غیرنظامیان و تاکید بر ادامه حملات اسرائیل، توسط واشینگتن، یادآور تائیدی بر نسل کشی صربستان در سربرنیتسا، توسط روسیه بود.
اما در این زمان، واسیلی نبنزیا، سفیر روسیه در سازمان ملل، پس از وتوی قطعنامه آتش بس در غزه، گفت: «ما بار دیگر شاهد ریاکاری و استانداردهای دوگانه همکاران آمریکایی خود بودیم.» نظیر موضع روسیه در سال ۱۹۹۵، نسبت به نسل کشی در سربرنیتسا، گرفت.
در دیگر سو، لیندا توماس-گرینفیلد، سفیر ایالات متحده در سازمان ملل، پس از رایگیری در شورای امنیت و وتوی قطعنامه آتش بس، گفت: «ما در میدان هستیم و کار سخت دیپلماسی را انجام میدهیم. ما معتقدیم که باید اجازه دهیم این دیپلماسی عملی شود.»
او ادامه داد: «بله، قطعنامهها مهم هستند، بله این شورا نباید سکوت کند. اما اقداماتی که ما انجام میدهیم، باید بر اساس حقایق موجود و روی زمین باشد و از تلاشهای دیپلماسی مستقیما حمایت کند. این میتواند جان انسانها را نجات دهد. شورا باید این را درست انجام دهد!»
سخنان مقامات ایالات متحده، در توجه به کمک رسانی به غزه و یا وضعیت غیرنظامیان فلسطینی، مشابه سخنان نماینده روسیه در سال ۱۹۹۵، در جلسه شورای امنیت و وتوی قطعنامه نسل کشی غیرنظامیان سربرنیتسا بود.
آنچه که نماینده آمریکا در شورای امنیت(۲٠۲۳)، پس از ۲۸ سال گفته است، تکرار سخنان ویتالی چورگین است، که ناشی از ارجعیت منافع ابرقدرت ها، بر وجدان بشری و جلوگیری از نسل کشی عمدی گروه های قومی و مذهبی است.
اما کشورهای مسلمان، وضعیتی بدتر از گذشته و در مواجهه با کشتار مسلمانان بوسنی و هرزگوئین دارند. سکوتی، همراه با ناتوانی در اعلام موضعی مشابه در ۱۹۹۵، درحالیکه این جنایات، در مجاورت آنها در حال، ارتکاب است.
آنچه که از وقایع تاریخی می توان نتیجه گرفت، آن است که،«حقوق بشر» در نزد قدرت های بزرگ، کلیدواژه ای «شرطی» و بنا به «منافع آنها»، تعریف می شود. مسئله ای که، به خوبی و با یک مقایسه تطبیقی بین، وقایع «سربرنیتسا» در بوسنی و هرزوگوئین توسط صرب ها و حمایت روسیه از آنها و همچنین وقایع «غزه» در فلسطین توسط اسرائیلی ها و حمایت آمریکا از آنها، به خوبی قابل رویت و روشن است. دو برهه ای که، وجدان بشریت، بسیار آزرده، ولی در زیر فشار های قدرت های بزرگ، منکوب و سرکوب شده است.
اما تاریخ، این دو واقع را، در حافظه خود ثبت خواهد نمود، تا آیندگان با درس گرفتن از گذشته، صلح را نه از لوله تفنگ ها و منافع قدرت های بزذگ شورای امنیت، بلکه از دریچه «همزیستی و گفتمان» رهبران و ملت های صلح طلب، جستجو کنند.
انتهای پیام/