فوکویاما: بسیاری معتقدند که آمریکا با یک بحران وجودی مواجه است. مخالفان در داخل کشور تهدیدی جدیتر از هر قدرت خارجی هستند.
سیاست شرق _ فرارو نوشت: نظریهپرداز سیاسی و نویسنده کتاب معروف «پایان تاریخ و آخرین انسان» میگوید: ایالات متحده و چین در سالهای اخیر برای نفوذ در اقیانوس آرام جنوبی تلاش کردهاند.
فرانسیس فوکویاما، اندیشمند برجسته آمریکایی در یک یادداشت در «آمریکن پِرپس» نوشت: چین سال گذشته یک پیمان امنیتی با جزایر سلیمان امضا کرد که این نگرانی را بهوجود آورد که پکن یک پایگاه نظامی در آنجا بهدست خواهد آورد.
«جو بایدن» رئیسجمهوری ایالات متحده برای مقابله با این اقدام چین پس از نشست سران جی۷ در هیروشیما قرار بود از «پورت مورسبی»، پایتخت و بزرگترین شهر پاپوآ گینه نو بازدید کند تا توافقنامه دفاعی امضا کند؛ توافقی که به ایالات متحده امکان دسترسی به پایگاه نظامی در آن منطقه از جهان را میداد. باوجوداین، این سفر انجام نشد؛ زیرا بایدن برای مذاکره با «کوین مککارتی» رهبر اکثریت جمهوریخواه مجلس نمایندگان بر سر افزایش سقف بدهی و جلوگیری از عدم پرداخت بدهیهای کلان خود فورا به واشنگتن بازگشت. در نهایت تا پایان ماه مه توافقی حاصل شد و از نکول (اعلام ناتوانی در پرداخت بدهی) جلوگیری به عمل آمد.
باوجوداین، کلیت این تحولات به خوبی نشان میدهد که قطببندی سیاسی در ایالات متحده، سیاست خارجی این کشور را تضعیف میکند. هیچ رئیسجمهوری از ایالات متحده پیش از این هرگز از پاپوآ گینهنو بازدید نکرده بود و انتظارات زیادی درباره سفر بایدن و حضور رهبران منطقهای دیگر برای این رویداد در «پورت مورسبی» وجود داشت. بهرغم آنکه توافقنامه امنیتی در نهایت توسط «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه امضا شد احساس ناامیدی قابل لمسی در منطقه وجود داشت مبنی بر آنکه رئیسجمهوری ایالات متحده نتواند به وعده خود عمل کند و قادر به توجه به این بخش از استراتژیک جهان نباشد.
درحالیکه روابط با پاپوآ گینهنو بهطور جبرانناپذیری آسیب ندیده است، مسائل بسیار مهمتری در سیاست خارجی آمریکا در معرض خطر قرار دارند. بزرگترین بحران جاری امروز تهاجم روسیه به اوکراین است؛ جایی که یک حمله متقابل مورد انتظار اوکراین برای آزادسازی بخشهایی از آن کشور که توسط روسیه اشغال شده است، در اوایل ماه ژوئن بهطور جدی آغاز شد. بهرغم مشکلات داخلی اخیر بر سر قیام نافرجام تحت رهبری «یوگنی پریگوژین» رئیس گروه واگنر، ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه معتقد به پیروزی در این مبارزه است. او میخواهد دستاوردهای خود در اوکراین را برای مدت طولانی حفظ کند تا دونالد ترامپ در سال۲۰۲۴ به کاخ سفید بازگردد. ترامپ رهبری تغییر نگرش محافظهکارانه جمهوریخواه نسبت به روسیه را بر عهده داشته است.
جمهوریخواهان بهشدت از اوباما، رئیسجمهوری پیشین آمریکا بهدلیل نرم بودن بیش از اندازه رویکردش در قبال روسیه و ابراز تمایل او برای مذاکره برای بهبود روابط واشنگتن و مسکو انتقاد کرده بودند. از آن زمان به اینسو اما جناح طرفدار ترامپ در حزب جمهوریخواه در عمل رویکرد خود را تغییر داده است و امروز مسکو را دوست خویش قلمداد میکند. ترامپ این واقعیت را دوست دارد که پوتین یک رهبر «قوی» است و بسیاری از رایدهندگان اونجلیکال (انجیلی) مسیحی نیز پوتین را یک رئیسجمهور «مسیحی» قلمداد میکنند. در مقابل، آنان «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهوری اوکراین را متهم به حمایت از دستورکاری لیبرال و حامی حقوق همجنسگرایان در کشورش کردهاند. البته این اتهامی مهمل است که به او نسبت داده میشود. پوتین به سختی یک مسیحی متدین یا یک فرد صلحطلب است.
باوجوداین، محافظهکاران آمریکایی امروزه در دنیای اطلاعاتی جداگانه زندگی میکنند که در آن مبانی و پیشفرضها با حقایق بدیل و نادرست شکل گرفته است. اگر ترامپ در سال آینده به منصب ریاستجمهوری بازگردد، اوکراین واقعا با مشکل مواجه خواهد شد. ظاهرا توافق حزبی بیشتری درباره سیاست در قبال چین وجود دارد. بایدن بسیاری از ابتکار عملهای ترامپ در قبال چین را ادامه داده و از بسیاری جهات از دستور کار او نیز فراتر رفته است. ایالات متحده در حال جدا کردن خود از چین در زمینههای خاصی مانند نیمههادیها، باتریها، خاکهای کمیاب و سایر کالاهایی است که سیاستگذاران واشنگتن معتقدند اهمیت استراتژیک دارند. بایدن همچنین بسیاری از موانع تجاری را که برای اولینبار توسط ترامپ ایجاد شد، حفظ کرده و سیاست صنعتی «نخست آمریکا» را برای تداوم تولید در خاک ایالات متحده ترویج کرده است. دموکراتها از بسیاری جهات در رقابت با جمهوریخواهان بر سر اینکه چه کسی میتواند در قبال چین تندروتر باشد، به سر میبرند.
یکی از دلایلی که جمهوریخواهان بر اساس آن از کمک به اوکراین انتقاد کردهاند این است که باعث کاهش ذخایر تسلیحاتی ایالات متحده میشود؛ ذخایری که آمریکا در صورت درگیری با چین به آن نیاز خواهد داشت. باوجوداین، این همگرایی آشکار سیاست خارجی میتواند فریبنده باشد. تنها مهمترین نقطه کانونی برای درگیری استراتژیک با چین تایوان است و به هیچ وجه مشخص نیست که جمهوریخواهان محافظهکار از دفاع نظامی ایالات متحده از آن جزیره حمایت کنند. حزب جمهوریخواه در طول جنگ جهانی دوم بهشدت انزواطلب بود و تمایلی به درگیر شدن آمریکا در هیچگونه درگیری خارجی نداشت. آن خط فکری بار دیگر به حزب جمهوریخواه بازگشته است. لفاظی ترامپ با شعار «نخست آمریکا» بازتابدهنده سخنان انزواگرایان پیش از جنگ جهانی دوم یعنی افراد مانند «چارلز لیندبرگ» است که با ورود ایالات متحده به جنگ مخالف بودند. در هر صورت قطبی شدن امروز به قدری عمیق است که بسیاری از جمهوریخواهان بهطور غریزی در عمل از هر اقدامی که یک دولت دموکرات در قبال چین انجام دهد، انتقاد میکنند.
سیاست آمریکا در قبال چین در آینده بسیار پیچیده خواهد بود. در حال حاضر نیز گفته میشود که لفاظیهای ضد چینی در واشنگتن از کنترل خارج میشود و به وضعیت بسیار خطرناکی منجر خواهد شد که در آن درگیری آشکار بین دو کشور را اجتنابناپذیر میسازد. ایالات متحده باید خطوط ارتباطی با پکن را باز نگه دارد و در عین حال محکم و متحد باشد. اگر دو حزب آمریکا مدام در موضعگیری ضد چینی از یکدیگر پیشی بگیرند، دستیابی به چنین هدفی آسان نخواهد بود. تحول عجیبی در سالهای اخیر در آمریکا رخ داده است. پیشتر اجماع گستردهای درباره آنچه «استثناگرایی آمریکایی» نامیده میشد، وجود داشت؛ یعنی این اعتقاد که دموکراسی آمریکایی نماینده نیروی خیر در جهان است که باید بهعنوان الگویی برای سایر کشورها باشد.
در گذشته این چپ افراطی بود که با این دیدگاه مخالف بود و ایالات متحده را کشوری متجاوز و امپریالیستی قلمداد میکرد. این دیدگاه اکنون به سوی راست افراطی سوق یافته است؛ جایی که بسیاری از محافظهکاران اکنون بر این باورند که آمریکا کشوری خطرناک است که مسوول گسترش ارزشهای لیبرال در سراسر جهان است. من در کتاب تازه خود تحت عنوان «لیبرالیسم و نارضایتیهای آن» به این نکته اشاره کردهام که چگونه بیاعتمادی به علوم طبیعی مدرن که با متفکران پست مدرنیستی مانند «میشل فوکو» آغاز شد، در طول پاندمی کووید نیز به سوی جناح راست گرایش پیدا کرد. بسیاری معتقدند که آمریکا با یک بحران وجودی مواجه است. مخالفان در داخل کشور تهدیدی جدیتر از هر قدرت خارجی هستند. انتخابات ریاستجمهوری سال آینده که دونالد ترامپ شانس واقعی برای پیروزی در آن دارد، تعیین خواهد کرد که آیا این دیدگاهها در سیاست خارجی ایالات متحده گنجانده شدهاند یا خیر؟
این رقابتی است که هر متحد آمریکا در آن سهمی عمیق خواهد داشت. بهرغم آنکه قطبی شدن فضای سیاسی آمریکا یک آسیبپذیری جدی برای این کشور محسوب میشود، آمریکا از جنبههای دیگر بسیار خوب عمل میکند. اقتصاد این کشور در مقایسه با سایر دموکراسیها در اروپا و آسیا به طرز هوشمندانهای از رکود ناشی از کووید بهبود یافته است. در این میان، چین به شکل قابل توجهی با کُندتر شدن رشد اقتصادی مواجه شده است. همچنین، آمریکا با نوآوریهای جدید شگفتانگیز خود در هوش مصنوعی کماکان از نظر فناوری پیشتاز است.
انتهای پیام