نگاهی واقع بینانه به روابط کشورهای مختلف و علیرغم وجود اختلافات و رقابت های گوناگون، بیانگر آن است که جز همپوشانی منافع اقتصادی و امنیتی آنها، که مانعی برای هرگونه اقدام یکجانبه از سوی هریک از طرفین خواهد بود، «تضمینی» به رعایت حقوق یکدیگر در حوزه های مختلف وجود ندارد.
سیاست شرق _ شهاب زمانی(مدیر مسئول)
دور جدید مذاکرات مربوط به احیای توافق بین المللی برجام، در حالی به پایان رسید که به گفته دیپلمات های کشورهای مربوطه، بخش عمده توافق مورد نظر طرفین، مورد پذیرش واقع شده و آنچه که باقی مانده است، تصمیمات سیاسی واشنگتن و تهران است که می تواند به این ماراتن ۱۶ ماهه پایان دهد و آنرا نهایی کند.
وقتی در ۲۰۱۵، برنامه جامع اقدام مشترک با رضایت همه طرف های حاضر، به امضا رسید و سپس شورای امنیت سازمان ملل بر آن مهر تاییدی گذاشت، جامعه جهانی امیدوار شد که هنوز هم دیپلماسی می تواند راهکاری سودمند و موثری برای حل اختلافات بین المللی باشد، تا نه تنها از بروز جنگ و مصائب آن ممانعت نماید، بلکه حقوق ملت های مختلف نیز، با لحاظ نمودن قوانین پذیرفته شده بین المللی تامین و حفظ شود.
توافقی که با انتخاب دونالد ترامپ و خواسته های غیرمنطقی دولت وقت آمریکا، روند عادی اجرای تعهدات طرفین را، به دالان تاریکی هدایت نمود و با خروج ایالات متحده از برجام، کشمکشی را رقم زد تا ایران نیز به تلافی تحریم های گسترده علیه اقتصاد خود و عدم کارکرد مکانیزم های اروپایی در خنثی نمودن آنها، نه تنها از سطح نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیت های هسته ای خود بکاهد، بلکه میزان درصد غنی سازی اورانیوم خود را نیز افزایش دهد، روندی که برجام را تا آستانه نابودی کامل آن پیش برد.
با این حال، آنچه که پس از ۱۶ ماه مذاکره غیر مستقیم هیات های ایرانی و آمریکایی و با حضور سایر طرف های مربوطه حاصل شده و می رود تا پایانی بر برزخ ایجاد شده توسط جمهوری خواهان آمریکا و رژیم صهیونسیتی برای برجام باشد، توجه هیات های ایرانی و آمریکایی به احیای اولین توافق مهمی است که پس از نزدیک به چهار دهه بین دو کشور منعقد گردید و می توانست بنیانی برای آینده روابط پرتنش تهران و واشنگتن باشد.
هرچند که طبق توافق برجام، در پایان توافق ده ساله(۲۰۲۵)، با تائید فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی، پرونده ایران بسته خواهد شد و ایران حضوری عادی در باشگاه کشورهای اتمی خواهد داشت، با این وجود خروج روابط ایران و آمریکا از وضعیت تنش و منازعه بسوی مصالحه، می تواند چشم انداز صلح و ثبات در خاورمیانه را نیز، محتمل تر و پررنگ تر نماید.
احیای برجام و گسترش روابط مختلف ایران با کشورهای منطقه از یک سو و حضور موثر در عرصه بین المللی (بخصوص تامین انرژی و امنیت منطقه)، می تواند جهان را نسبت به وجود کشوری امیدوار نماید که بیشتر به دلایل سیاسی و نه واقعی، در معادلات بین المللی از آن بهره کافی گرفته نشده است، کشوری که با برخورداری از پتانسیل های مختلف سرزمینی، جمعیتی، فرهنگی، ترانزیتی و اقتصادی، می تواند در پیشبرد صلح در منطقه خاورمیانه موثر باشد.
احیای توافق بین المللی برجام، فرصتی مناسب برای ایران، خاورمیانه و جهان خواهد بود تا زمینه ساز حل و فصل دغدغه های سیاسی، امنیتی و اقتصادی باشد که با همپوشانی منافع جمعی، مسیر تفاهم و گفتگوهای بیشتری را مهیا نماید.
با این حال، آنچه که در مذاکرات نهایی ایران و ایالات متحده به مسئله ای جدی بدل شده است، عدم « تضمین»های لازم و کافی جهت تداوم توافق برجام جهت پایبندی دولت های آمریکا در آینده است که همچون ۲۰۱۸ از توافق خارج نشده و بحرانی جدید نیز ایجاد ننماید. اما توجه به عرصه روابط بین الملل، بیانگر آن است، کشورهایی که دارای همپوشانی منافع در حوزه های مختلفی از جمله اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا امنیتی هستند، بهترین تضمین نسبت به عدم نقض مفاد تعهدات آنها خواهد بود.
توجه به عمق روابط اقتصادی و همپوشانی منافع ایالات متحده با چین، نمونه مشخصی در این رابطه است که این کشور را در اتخاذ هرگونه تحریم یا اقدامی موثر علیه پکن، با احتیاط همراه نموده است، این مسئله در رابطه با دیگر کشورها نیز قابل ارزیابی و بررسی است. لذا تلاش جهت گسترش روابط و افزایش هزینه هرگونه نقض تعهدات، بهترین تضمین ممکن برای هر توافق پیش رو و پایبندی به آن، توسط کشورهای دیگر است.
با این حال، بی اعتمادی مفرط ایران به دولت های آمریکا طی چهار دهه گذشته، مسئله ای است که با خروج این کشور از توافق برجام، خوشبینی حداقلی بوجود آمده به واسطه توافق ۲۰۱۵ را تحت شعاع قرار داده و لذا می طلبد در توافق پیش رو، از تجارب مختلف گذشته استفاده و مسیر بهره مندی از گسترش روابط و تجارت خارجی پس از آن، در کوران کشمکش های مختلف داخلی و خارجی، واقع نگردد.
لذا نگاهی واقع بینانه به روابط کشورهای مختلف و علیرغم وجود اختلافات و رقابت های گوناگون، بیانگر آن است که جز همپوشانی منافع اقتصادی و امنیتی آنها، که مانعی برای هرگونه اقدام یکجانبه از سوی هریک از طرفین خواهد بود، «تضمینی» به رعایت حقوق یکدیگر در حوزه های مختلف وجود ندارد.
این امری بدیعی است که اگر مبادلات مختلف و بخصوص اقتصادی دو کشور ایران و ایالات متحده پس از برجام گسترش می یافت و بجای تمرکز بر اختلافات بی مورد، اشتراکات موجود مورد توجه قرار می گرفت و به سمت همکاری های دوسویه معطوف می شد، مسیر طی شده برجام تاکنون، به گونه ای دیگر رقم می خورد.
هرچند، برخی کشورها یا گروههایی در هر دو کشور ایران و آمریکا، تلاش دارند با تاکید بر اختلافات، تنور کشمکش های مختلفی را همواره گرم نگه دارند، با این حال، حفظ چنین فضایی می تواند فرصت های مصالحه دو کشور در منطقه را از بین برده و همچنان خاورمیانه را در برزخ جنگ، تروریسم و رقابت های تسلیحاتی در اسارت خود نگه دارد و همچنین توسعه و بهبود شرایط منطقه را ناممکن ساخته سازد.
نگاه واقع بینانه به مسائل مختلف خاورمیانه، بیانگر آن است که ایران، کشوری موثر در تحولات آن بوده است، لذا عدم توجه به منافع مختلف ایران و تلاش جهت منزوی نمودن آن نیز، نمی تواند چشم انداز روشنی را در حصول به صلح و ثباتی پایدار در خاورمیانه تداعی نماید. توجه به مسائل خاورمیانه در فلسطین اشغالی، سوریه، لبنان، عراق، یمن، افغانستان، خلیج فارس و حتی قفقاز و آسیای مرکزی، بیانگر آن است که ایران در هر یک از این مناطق، می تواند به عنوان بازیگری موثر و مهم، ایفای نقشی سازنده در حل و فصل منازعات و در راستای صلح منطقه ای و جهانی ظاهر شود.
لذا به نظر می رسد، تلاش اتحادیه اروپا جهت نزدیکی دیدگاههای ایران و ایالات متحده در جهت احیای برجام، بدون در نظر گرفتن و مشروعیت بخشیدن به منافع متقابل و در نظر گرفتن روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و همچنین لحاظ نمودن دغدغه های امنیتی، نمی تواند توافقی پایدار را زمینه ساز باشد، توافقی که تضمین مطمئن آن، همپوشانی حداکثری منافع طرفین در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی و امنیتی در آینده خواهد بود، در غیر این صورت همچنان باید منتظر تکرار سناریوی خروج یکی از طرفین از آن و آغاز دور تسلسل جدیدی بود.
انتهای پیام