اکنون بايد از آنها پرسيد اگر توافق برجام در گذشته بينتيجه بوده و در آينده نيز همراه با دستاورد نخواهد بود و طرفداران توافق نيز دچار اشتباه راهبردي هستند، پس تکليف چيست و شما ميگوئيد کشور چه استراتژي را در پيش بگيرد؟
سیاست شرق _ روزنامه «آرمان امروز» در تحلیلی تحت عنوان «سازهاي کوک ضدبرجامي و چند خطاي استراتژيک» به قلم محسن فرجاد، می نویسد:« از همان فرداي امضاي برنامه جامع اقدام مشترک ميان ايران و ۱+۵ در ۲۳ تير ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئيه ۲۰۱۵) يک جريان تحت عنوان مخالفان پروپاقرص توافق، متولد شدند که همچنان سازهاي آنها بر مدار کوبيدن و طرح اتهام عليه موافقان توافق کوک است. آنها توافق هستهاي ۲۰۱۵ را نماد لغزش، تسليم و ضديت با منافع ملي ارزيابي و مذاکره کنندهگان ايراني را غربگرا و حتي خائن خطاب ميکنند. هر چند بعد از تغيير دولت و روي کارآمدن سيد ابراهيم رئيسي مواضع اين گروه نسبتا به مذاکرهکنندگان ارشد ايراني در وين تعديل شده اما همچنان آنها بر طبل بينتيجه بودن توافق ميکوبند.
بعد از بازگشت هيات مذاکره کننده کشورمان از آخرين دور مذاکرات وين در دوشنبه (۱۷ مرداد) اين جريان نه تنها بر بي نتيجه بودن دور جديد گفتوگوها تاکيد، بلکه با تمام توان رسانهاي خود سعي در محکوم و منکوب کردن صداي طرفداران توافق دارد. آنها خود را مدافع دو آتشه و تشخيصدهنده بدون چونوچراي منافع ملي خطاب و جريان هواخواه احياي برجام را مدعيان اصلاحات و مسئولان دولت سابق (روحاني) را به طرح ادعاهاي بياساس و گام برداشتن در مسير خلاف منافع ملي متهم ميکنند. چنان سخن ميگويند که گويا همه متخصصان و کارشناسان حوزه مسائل سياست خارجي و انرژي هستهاي نه تنها بصيرت نداشته، بلکه افق ترسيم شده از آنها در نهايت عليه منافع ملي ايران خواهدبود.
اين گروه در چند روز گذشته با توپ پر در رسانههاي خود حاضر شده و موافقان برجام را به بدفهمي متهم کردهاند. با اين وجود، اکنون مساله اين است چرا آنها بر طبل بينتيجه بودن مذاکرات وين ميکوبند و موافقان توافق را به تسليم در برابر غرب متهم ميکنند؟ در پرداختن به اين پرسشهاي اساسي تنها کافي است که به نوشته اخير حسين شريعتمداري از مخالفان پروپاقرص برجام و خط فکري در پيش گرفته از سوي رسانه تحت اختيار او يعني کيهان پرداخت.
حسين شريعتمداري مديرمسئول روزنامه کيهان در يادداشت روز چهارشنبه (۱۹ مرداد) تنها دو روز پس از پايان دور جديد مذاکرات وين مينويسد: «برخلاف آنچه مقامات و رسانههاي غربي اعلام ميکنند و در داخل کشور توسط شماري از مدعيان اصلاحات و اعضاي دولت قبلي تکرار ميشود، تاکنون مذاکرات وين به هيچ نتيجهاي که تضمينکننده منافع ملي کشورمان و مخصوصاً تامينکننده انتفاع اقتصادي ايران باشد، نرسيده است و مذاکرات درباره چهار محور اصلي، کماکان بينتيجه مانده است.»
حتي شريعتمداري و همفکران او پا را فراتر ميگذارند و ادعاهاي دولت روحاني را مبني بر دستاوردهاي برجام طي ماهها و سالهاي بعد از ۱۳۹۴ را زير سوال ميبرند. حتي مدعي هستند که دولت سابق موافق خروج آمريکا از برجام بوده و در صورت عدم خارج شدن آمريکا از توافق برنامه جامع اقدام مشترک، منافعي عايد کشورمان نميشد. در مجموع خط اصلي فکري آنها اين است که تحت هر شرايطي مذاکرات وين نتيجهاي براي منافع ملي ايران نداشته و اساسا گفتوگو با غربيها همچون آب در هاون کوبيدن است.
شريعتمداري در بخش اول از يادداشت خود مينويسد: «نگاهي – هرچند گذرا- به اخبار و رويدادهاي داخلي و خارجي درباره مذاکرات وين، به وضوح حکايت از آن دارد که آمريکا و متحدانش با هماهنگي جريان غربگراي مدعي اصلاحات در داخل کشور تلاش گسترده و مشترکي را براي وادار کردن ايران به پذيرش پيشنهاد فاجعهبار غرب و تن دادن به توافقي خسارتبار، سازماندهي کرده و دنبال ميکنند.»
مدير مسئول کيهان در نوشته خود به وضوح طرفداران داخلي توافق را به غربگرايي، اصلاحطلبي، پذيرش پيشنهاد فاجعهبار غرب و تن دادن به توافقي خسارتبار متهم ميکند. روايت وارونهگونه نوشته او تقدير از ايستادگي مقتدرانه تيم هستهاي دولت سيزدهم در مقابل باجخواهي حريف بيروني، بدين معنا است که اشخاصي که بر ضرورت حل اختلافات و زمينهسازي براي توافق سخن به ميان ميآورند، تسليم و مرعوب اراده غربيها شدهاند. واقعيت امر اين است که جريان مخالف پروپاقرص برجام، طي سالهاي گذشته نيز تلاش کردهاند که موافقان برجام را يار دوازدهم غربيها معرفي و حتي آنها را به خيانت متهم ميکنند. اظهارات و نوشتههاي کيفرخواست گونه آنها در شرايطي طرح ميشود که آنها نميتوانند پاسخي منطقي و مستند را به استدلالهاي طرفداران توافق داشته باشند.
کارشناسان و سياسيون طرفدار توافق در دفاع از احياي توافق همواره بر رفع تحريمها، بهبود وضعيت اقتصادي کشور، کاهش فشارها بر مردم، تعامل سازنده با جامعه جهاني و بهبود زيرساختهاي اقتصادي و عمراني کشور از طريق احياي برجام سخن به ميان ميآوردند. حال بايد پرسيد استدلال تمامي آنهايي که طرفداران برجام ميخوانندشان چه تضادي با منافع ملي کشور دارد؟ به اصطلاح اين طرفداران اصلاحات، تا کنون کي و کجا از تسليم در برابر اراده خواست طرفدار متقابل سخن به ميان آوردهاند؟ آيا آنچنان که مدعي بودند توافق برجام منجر به توقف چرخش چرخ سانتريفيوژها شد يا اينکه بعد از خروج آمريکا از توافق هستهاي و کاهش تعهدات برجامي ايران، به مراتب توانمنديهاي هستهاي کشورمان رشد داشته بود؟ مجموع اين پرسشها را اگر مخالفان توافق به صورت مستند پاسخ دهند، ميتوان فضايي ديالوگ گونه را در عرصه مسائل مرتبط با سياست خارجي کشورمان شاهد بود، در غير اينصورت واقعيت امر اين است که روايتهاي «مونولوگوار» نه دردي را دوا ميکند و نه درماني را ارائه ميدهد.
يکي ديگر از تاکتيکهاي تکراري ضدبرجاميها برجسته کردن نقش موافقان توافق در روند و نتايج احتمالي آن است. در اين ارتباط بايد توجه داشت که اين جريان به طور هدفمند در پي آن است که با در پيش گرفتن رويکردي سلبي، همواره خود را از پذيرش مسئوليت بر حذر دارد. به روايت شفافتر، اگر برجام به نتيجه برسد و برآيندي داشته باشد، نتيجه درايت مذاکره کنندهگان دولت سيزدهم بوده که همواره مورد تقدير آنها است و اگر برجام به شکست منتهي شود، اين طرفداران توافق بوده که کشور را به سمت انسداد و توافق ناخواسته سوق دادهاند. تحت هيچ شرايطي آنها هيچگونه مسئوليتي را نميپذيرند و هميشه در نقش مدعي و برنده پيشبيني امور محسوب ميشوند. اين تاکتيک نخنما شده، به نظر ميرسد همچنان براي آنها کاربرد دارد و گويا تکرار آن در راستاي خواستشان بوده و خواهد بود.
طرح تمامي انتقادات از طرفداران توافق برجام توسط جبهه ضدبرجامي در شرايطي است که آنها گويا به صدرو کيفرخواستهاي «خودمقبول» خوي گرفتهاند اما در ارائه حداقليترين آلترناتيو براي گذار از وضعيت کنوني عاجز هستند. اکنون بايد از آنها پرسيد اگر توافق برجام در گذشته بينتيجه بوده و در آينده نيز همراه با دستاورد نخواهد بود و طرفداران توافق نيز دچار اشتباه راهبردي هستند، پس تکليف چيست و شما ميگوئيد کشور چه استراتژي را در پيش بگيرد؟
اگر آنها ميگويند توافق با غربيها تماما ضرر و آسيب براي منافع ملي است، بهتر است بگويند راهحل بديل آنها براي وضعيت کنوني چيست؟ اگر بر توسعه مناسبات با همسايگان و شرق در وضعيت پايدار ماندن تحريمها عليه ايران انگشت ميگذارند، بهتر است که بگويند چنين رويکردي آيا منجر به بازگشت سرمايههاي مالي، جذب سرمايهگذاريهاي خارجي در کشور و در يک کلام بهبود وضعيت رفاه و معيشت مردم خواهد شد ياخير؟»
انتهای پیام