جنگ اوکراین اوج بیاعتمادی متقابل طرفین به حساب میآید. حمله نظامی روسیه، فصل جدیدی در تاریخ اروپا بوجود آورد؛ به گونهای که تمام چشماندازهای مبتنی بر امکان همکاری و تعامل اروپا و روسیه را به حاشیه راند.
سیاست شرق _ محمد جواد قهرمانی ( کارشناس مسائل آسیا)
روند روابط میان اروپا و روسیه پس از فروپاشی شوروی به شکلگیری بیاعتمادی میان طرفین منجر شد. پس از خاتمه جنگ سرد نیز، ناتو به زعم خود رویکرد امنیت منطقهایاش را بر مبنای مفهوم صلح دموکراتیک اجرا و سیاست گسترش به شرق اروپا را بر همین مبنا دنبال میکرد.
در سوی مقابل، روسیه با نگرش منفی به این وضعیت، آن را سیاستی توسعه طلبانه قلمداد میکرد. این ادراک از همان آغاز در اظهارات مقامات مسکو به خوبی نمایان بود. اندره کوزیروف، وزیر خارجه اسبق روسیه، در سال ۱۹۹۵ فرایند گسترش ناتو را در پیوند با سیاست مهار روسیه دانست. به اعتقاد روسها اگر برای آمریکا، اتحاد روسیه با کشورهایی چون مکزیک، ونزوئلا و کوبا قابل پذیرش است، مسکو نیز میتواند گسترش ناتو به سمت مرزهای خود را بپذیرد.
اما با وجود انتقادات کرملین، گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه روندی ادامه دار بود. این موضوع که نگرانی جدی روسها را در پی داشت، سرانجام خود را در بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ و سپس جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ نشان داد.
جنگ اوکراین اوج بیاعتمادی متقابل طرفین به حساب میآید. حمله نظامی روسیه، فصل جدیدی در تاریخ اروپا بوجود آورد؛ به گونهای که تمام چشماندازهای مبتنی بر امکان همکاری و تعامل اروپا و روسیه را به حاشیه راند. این جنگ، اروپاییها را نیز به وضعیت شکننده امنیت در این قاره واقف ساخت، ضمن آنکه به کشورهای اروپایی نشان داد که هر نوع وابستگی به مسکو از جمله در حوزه انرژی میتواند چه پیامدهای منفی برای آنها داشته باشد.
علاوه براین، این ادراک را در رهبران اروپا ایجاد کرد که انفعال در برابر سیاستهای روسیه در اوکراین میتواند به تکرار اقدام این کشور علیه دیگر کشورهای اروپایی منجر شود. در نتیجه، ایستادگی در برابر خواستههای روسیه و تلاش برای بینتیجه ماندن اقدامات کرملین به مسئلهای حیاتی و البته حیثیتی برای اروپا تبدیل شد.
از همان آغاز جنگ، اروپا سیاستهای حمایتی خود در برابر اوکراین را آغاز و در ابعاد مختلف سیاسی-دیپلماتیک و نظامی گسترش داد. حتی اعضای ناتو پا را فراتر گذاشته و روی خوش به ورود اعضای جدید از جمله فنلاند و سوئد نشان دادند. در کنار این اقدامات، کاهش وابستگی انرژی به روسیه نیز در دستورکار کشورهای اروپایی قرار گرفته است. منابع جایگزین از جمله در خاورمیانه، آذربایجان، ونزوئلا یا آمریکا و همچنین منابع انرژی جایگزین انرژیهای فسیلی و در عین حال توافق برای کاهش مصرف از جمله تلاشهای مهم اروپا در این زمینه محسوب میشود.
با این حال، تأثیر این تحولات محدود به اروپا نبوده و نخواهد بود. استمرار جنگ سبب شده مناطقی چون خاورمیانه نیز در حوزه توجه دو طرف یعنی روسیه و کشورهای اروپایی قرار بگیرد. به عنوان نمونه، تلاش برای یافتن منابع انرژی جایگزین در رویکرد کنونی اروپا به خاورمیانه اثرگذار خواهد بود. سفر بن سلمان به فرانسه (با وجودانتقادات حقوق بشری اروپا به وی) از محاسبات واقعگرایانه کشورهای اروپایی حکایت دارد. احتمالاً انرژی، از جمله فاکتورهایی به شمار میرود که اروپا را به تلاش برای احیای برجام در جهت وارد شدن انرژی ایران در آینده به بازارهای جهانی واداشته است. اگرچه عدم احیای برجام باعث خواهد شد تا اروپا در همراهی با آمریکا علیه تهران استوارتر و منسجمتر از گذشته عمل کند. مضافاً اینکه، برجستگی تهدید روسیه که تاکنون نیز نیازمندی اروپا به آمریکا را بیش از گذشته عیان ساخته، کشورهای اروپایی را وادار میسازد نه در اروپا که در دیگر چالشهای غرب از جمله با ایران و چین نیز در کنار آمریکا بایستند.
در پایان باید گفت اگرچه شکاف میان شرق و غرب موجد چالشهایی برای تهران نیز خواهد بود با این حال، لزوم اتخاذ سیاستی واقعگرایانه و منافعمحور که بتوان از هر دو طرف امتیازات راهبردی کسب نمود ضروری است. علاوه بر این، توجه به سیاست خارجی برخی کشورهای مخالف و منتقد سیاستهای غرب از جمله چین در طول بحران اوکراین نشان میدهد با وجود حمایتهای لفظی از روسیه، این کشور از ورود به جنگ در حمایت از مسکو خودداری کرده است و حتی روابط اقتصادی پکن با مسکو نیز علی رغم خرید انرژی ارزان از روسیه، تا حد زیادی تحت الشعاع قرار گرفته است.به عبارت دیگر، چین این دغدغه را دارد که یک طرف جنگ و یا یک قدرت بزرگ غیر مسئول به تصویر کشیده نشود. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی ایران نیز باید متناسب با شرایط و راهبرد هر کنشگر، با هشیاری و سنجیدگی عمل نماید.
منبع: وبسایت شورای راهبردی روابط خارجی
انتهای پیام